اسم دختر با ر
بهترین اسامی دخترانه با ر

اسم دختر با ر
فهرست اسم های دخترانه با شروع حرف ر به همراه معنی : برای انتخاب اسم فرزندتان دقت کنید، اسم می تواند در شکل گیری شخصیت فرزندتان تاثیر گذار باشد. در ادامه برای انتخاب اسم دختر با حرف ر ؛ با آرسینه همراه باشید.
در مطالب قبل بخشی از اسم های اصیل ایران همچنین فهرستی از اسم های دخترانه (اسم دختر) به همراه معنی و فهرستی از اسم های پسرانه (اسم پسر) به همراه معنی را برایتان انتشار دادیم که در این مقاله اسم های دخترانه را به تفکیک حروف و با ریشههای اسم دختر فارسی، اسم دختر کردی، اسم دختر آشوری، اسم دختر عبری و اسم دختر عربی را برایتان گذاشته ایم، امیدواریم برای انتخاب اسم دختر زیبای شما این فهرست مفید باشد.
اسم دختر فارسی با حرف ر
رابو : نام گلی از گلهای بهاری
رابیا : مشهور، نامدار
راتا : نام فرشته ای است
رادا : راد + ا (پسوند نسبت)، منسوب به راد
راددخت : دختر بخشنده یا خردمند
رادنوش : مرکب از راد (جوانمرد، بخشنده) + نوش (نیوشنده)
راز : آنچه از دیگران پنهان نگاه داشته می شود، سِر
رازان : نام روستایی در نزدیکی خرم آباد
رازک : گیاهی علفی از خانواده شاهدانه که معطر، تلخ، و دارویی است
رافونه : پونه
رام افزا : افزون کننده آرامش
رام افزون : رام افزا، افزون کننده آرامش
رام بانو : بانوی آرام یا بانوی شاد
رامدخت : دختر آرام
رامش : شادی، خوشی، لذت، حظ ، آسودگی، آسایش، سرود، نغمه
رامشین : نام روستایی در نزدیکی سبزوار
رامک : رام، اهلی، آرامش دهنده
رامونا : مظهر عشق، لاتین نگهبان عاقل
رامی : رام + ی (پسوند نسبت)، منسوب به رام
رامینا : رامین + الف (نسبت)، منسوب به رامین؛ دخترِ طربناک.
رامینه : رامین
راوش : مصحف زاوش، نام ستاره مشتری
راویز : خارشتر
راویس : صاحب جاه و جلال
رایکا : محبوب، مطلوب
رایومند : دارنده فروغ و شکوه
رخ افروز : روشن کننده چهره، شادی آور
رخسار : چهره، صورت، گونه
رخساره : چهره، صورت، گونه
رخسانا : مانند رخ، مانند رو؛ (به مجاز) زیبارو
رخسانه : رخ + سان (پسوند شباهت) + ه (پسوند نسبت)، رخسانا
رخشا : رخشان، درخشان
رَخشان : درخشان
رَخشنده : درخشنده؛ (به مجاز) دارای عظمت و شکوه
ردیمه : نام زن کمبوجیه و دختر هوتن
رسا : بالغ، بلند
رَسابانو : بانوی برگزیده و بلند بالا
رَسادخت : دختر برگزیده و بلند بالا
رَسپینا : فصل پاییز
رَستا : رَستن، رهیدن + ا (پسوند)، رستگار شده، رهایی یافته و خلاص شده
رُکسان : روشنک، رکسانا
روبیتا : بینظیر؛ (به مجاز) زیباروی.
رودابه : دختر مهراب پادشاه کابل، همسر زال و مادر رستم دستان
روزا : منسوب به روز؛ (به مجاز) تابنده و زیبا
روزانا : منسوب به روز؛ روشنا؛ (به مجاز) تابنده و زیبا
روسانا : مانند روی و چهره
روشا : روشاد، دارای چهرهی شاد، شاداب
روشان : روشن
روشن : دارای نور، تابنده، درخشان، (به مجاز) آگاه با بصیرت، بینا، شاد، مسرور، درستکار، معتمد
روشنا : روشن، جای روشن، روشنایی؛ (در کردی) روشن، آشنا
روشندخت : دختر تابنده و شاد؛ (به مجاز) زیبارو
روشنک : روشن، نام گیاهی است، در روایات ایرانی نام دختر دارا (داریوش سوم) که اسکندر با او ازدواج کرد.
رُومینا : زدوده و صیقل کرده شده و جلا داده؛ پاک و پاکیزه کرده
رُونیا : آن که چهرهاش مثل نیاکان است؛ (به مجاز) اصیل
رونیکا : روی زیبا، زیباروی
رَها : نجات یافته و آزاد، با آزادی، آزادانه، رهایی
اسم دختر کردی با حرف ر
راژان : خوابیدن، جنبیدن گهواره؛ روستایی در بخش سلوانا، شهرستان ارومیه
روجا : منسوب به روج (روز،آفتاب)؛ 2- (به مجاز) زیباروی و آفتاب چهره؛ روجا نام دهی در تنکابن
روژا : روزها، آفتاب
روژان : روزها
روژدا : عمر و زندگی مادر؛ (به مجاز) فرزند عزیز و گرانمایه برای مادر
روژیا : روز و روشنایی
روژیار : روزگار
روژین : منسوب به روز، تابناک و درخشنده؛ (به مجاز) زیبا
روژینا : منسوب به روز
روناک : روشن، تابناک
اسم دختر آشوری با حرف ر
رامینا : بالا
رامیلا : خدای بزرگ
رامسینا : نام یکی از خدایان آشور
اسم دختر عبری با حرف ر
راحیل : نام یک فرشته، بی گناه، نام همسر یعقوب(ع) و مادر یوسف(ع)
رایا : اسم دخترانه و پسرانه به معنی آنکه مورد توجه خداوند است، فکر و اندیشه
اسم دختر عربی با حرف ر
رابعه : نام دختر اسماعیل بصری از زنان عارف و بسطار مشهور در قرن دوم که از او حکایتها و سخنان زیادی نقل شده است.
راحل : مهاجر، کوچ فرما، کوچ کننده؛ (اَعلام) نام مادر حضرت یوسف(ع)
راحله : مؤنث راحل
راحمه : به معنی رحمت آورنده و دل سوزاننده
راشده : راهنمایی شده، از گمراهی درآمده.
راضیه : سندیده، خوش، خشنود، از القاب فاطمه زهرا(س)
راغده : راغد به معنی زندگی خوش و وسیع است، راغده به معنی زنی که زندگانی
رأفت : نرم خوئی، مهربانی، شفقت
راویه : بسیار روایت کننده، راوی
رازقی : گیاهی بوته ای از خانواده زیتون با گلهای درشت و سفید و معطر شبیه گل یاس
رافعه : مؤنث رافع بالا برنده، اوج دهنده
راوک : راوق صاف، لطیف و پالوده هر چیز
رایان : نام کوهی در حجاز در زبان سانسکریت به معنی شاهزادهٔ کوچک است، در هند قدیم به معنای دارای قدرت و در خاورمیانه قدیم به مردان رایان گفته میشد، بسیار باهوش
رایحه : وی خوش
رباب : نام سازی است، ابرهای سفید
ربابه : نام سازی است
ربیعه : مرغزار، نام خواهر صلاح الدین ایوبی
رحمه : نام همسر ایوب(ع)
رحیمه : مؤنث رحیم، مهربان
رخامین : رخام(عربی) + ین(فارسی) از جنس رخام
رَزان : تاکستان، باغ انگور؛ سنجیده شده، با وقار و آراسته.
رَشیده : مؤنث رشید
رضوانه : رضوان + ه (پسوند نسبت)، منسوب به رضوان؛ بهشتی؛ (به مجاز) زیبارو
رضیه : مونث رضی
رعنا : زیبا و دلفریب؛ زن خویشتن آرا؛ ویژگی آن که یا آنچه به سبب داشتن ظاهر زیبا، قدرت، یا ثروت بسیار، خودخواه و گستاخ شده است؛ (به مجاز) بلند و کشیده؛ گلی که از درون سرخ و از بیرون زرد باشد.
رفعت : رتری مقام و موقعیت، بلند قدری، افراشتگی و بلندی.
رفیعه : مؤنث رفیع
رقیه : دعا، تعویذT یکی از چهار دختر پیامبر اسلام (ص)، دختر امام حسین(ع)
رُمَیصا : نام یکی از زنان فداکار صدر اسلام با کنیه ام سلم . وی از شخصیتهای اجتماعی دوران صدر اسلام به دور پیامبر حلقه زدند و جنگیدند تا همگی به شهادت رسیدند، نام ستاره ایست و یکی از دو ستارهای است که برذراع است، شِعرهای شامیه، غموص.
رَنا : شادمان گردیدن، شاد شدن، چیزی که در وی نگرند از جهت خوبی و حسن آن؛ جمال
روحا : منسوب به جان و روان
روحافزا : آنچه به روان انسان شادابی و طراوت میبخشد، جانبخش، مفرح؛ گوشهای در موسیقی ایرانی
روحانگیز : روح افزا
روحبخش : معنی: روح افزا
رویا : رویا، مجموعهای از تصاویر، افکار و احساسات که در حالت خواب بطور غیرارادی از ذهن میگذرد، آنچه واقعیت ندارد و فقط در عالم خیال مییابد.
ریحان : گیاهی خوشبو از خانوادهی نعناع که مصرف خوراکی و دارویی دارد.
ریحانه : ریحان، نام مادر امام رضا (ع).