از خاموشی
- شعر و ادب
در بستر نوازش یک ساحل غریب «فریدون مشیری» آفرینش
آفرینش : فریدون مشیری (از خاموشی) در بستر نوازش یک ساحل غریب ــ زیر حباب سبز صنوبرها ــ همراه با…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
کاش می دیدم، چیست «فریدون مشیری» ساقی
ساقی : فریدون مشیری (از خاموشی) کاش می دیدم، چیست آنچه از عمق تو تا عمق وجودم جاریست! * آه،…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
من نمی دانم «فریدون مشیری» رنج
رنج : فریدون مشیری (از خاموشی) من نمی دانم ـ و همین درد مرا سخت می آزارد ــ که چرا…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
حریق خزان بود! «فریدون مشیری» بابرگ
بابرگ : فریدون مشیری (از خاموشی) حریق خزان بود! همه برگ ها آتش سرخ، همه شاخه ها شعلهء زرد، درختان،…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
دو شاخه نرگست، ای یار دلبند «فریدون مشیری» زمزمه ای در بهار
زمزمه ای در بهار : فریدون مشیری (از خاموشی) دو شاخه نرگست، ای یار دلبند چه خوش عطری درین ایوان…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
گل بود و می شکفت بر امواج آب، ماه «فریدون مشیری» مسخ
مسخ : فریدون مشیری (از خاموشی) گل بود و می شکفت بر امواج آب، ماه می بود و مستی آور،…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
غزلی شکسته برای ماه غمگین نشسته «فریدون مشیری»
غزلی شکسته برای ماه غمگین نشسته : فریدون مشیری (از خاموشی) گل بود و می شکفت بر امواج آب ماه…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
تو نیستی که ببینی «فریدون مشیری» تو نیستی که ببینی
تو نیستی که ببینی : فریدون مشیری (از خاموشی) تو نیستی که ببینی چگونه عطر تو در عمق لحظه ها…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
شب آنچنان زلال، که میشد ستاره چید! «فریدون مشیری» در زلال شب
در زلال شب : فریدون مشیری (از خاموشی) شب آنچنان زلال، که میشد ستاره چید! دستم به هر ستاره که…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
درون آینه ها درپی چه می گردی ؟ «فریدون مشیری» بیا ز سنگ بپرسیم!
بیا ز سنگ بپرسیم! : فریدون مشیری (از خاموشی) درون آینه ها درپی چه می گردی ؟ بیا ز سنگ…
بیشتر بخوانید »