شعر و ادب

من نمی دانم «فریدون مشیری» رنج

رنج : فریدون مشیری (از خاموشی)

من نمی دانم

ـ و همین درد مرا سخت می آزارد ــ

که چرا انسان، این دانا

این پیغمبر

در تکاپوهایش :

– چیزی از معجزه آن سو تر –

ره نبرده ست به اعجاز محبت ،

چه دلیلی دارد؟

*

چه دلیلی دارد

که هنوز

مهربانی را نشناخته است ؟

و نمی داند در یک لبخند ،

چه شگفتی هایی پنهان است !

*

من بر آنم که در این دریا

خوب بودن – به خدا – سهل ترین کارست

و نمی دانم

که چرا انسان،

تا این حد،

با خوبی

بیگانه است.

و همین درد مرا سخت می آزارد !

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا