شعر و ادب

باز، از یک نگاه گرم تو یافت «فریدون مشیری» شبنم و شبچراغ

شبنم و شبچراغ : فریدون مشیری (ابر و کوچه)

باز، از یک نگاه گرم تو یافت، همه ذرات جان من هیجان!

همه تن بودم ای خدا، همه تن، همه جان گشتم ای خدا، همه جان!

چشم تو ــ این سیاه افسونکار ــ بسته با صدفریب راهم را

جز نگاهت پناهگاهم نیست! کز تو پنهان کنم نگاهم را.

چشم تو چشمه ی شراب من است، هر نفس، مست ازین شرابم کن

تشنه ام، تشنه ام. شراب، شراب! می بده، می بده، خرابم کن.

بی تو در این غروب خلوت و کور، من و یاد تو عالمی داریم.

چشمت آیینه دارِ اشک من است، شبچراغی و شبنمی داریم.

بال در بال هم پرستوها، پر کشیده، به آسمان بلند

همه چون عشق ما، به هم لبخند، همه چون جان ما، بهم پیوند.

پیش چشمت خطاست شعرِ قشنگ، چشمت از شعر من قشنگتر است!

من چه گویم که در پسند آید؟ دلم از این غروب تنگ تر است!

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا