شعر و ادب

ای قامت بلند «حمید مصدق» بخش۴

بخش۴ : حمید مصدق (آیا چه کس تو را از مهربان شدن با من مایوس می کند)

ای قامت بلند

ای از درخت افرا گردنفرازتر

از سرو سر بلند بسی پاکبازتر

ای آفتاب تابان

از نور آفتاب بسی دلنوازتر

ای پاک تر

از برفهای قله الوند

تو مهربانتر از

لطیف نسیم ساکت شیرازی

در سینه خیز دماوند

و دست تو

دست ظریف تو گلهای باغ را

زیور گرفته است

و شعرهای من

این برکه زلال

تصویر پرشکوه تو را

در بر گرفته است

من کاشف اصالت زیبایی توام

مفتون روح پاک و فریبایی توام

تو با نوشخند مهر

با واژه محبت

فرسوده جان محتضزم را از بند درد

آزاد می کنی

و با نوازشت

این خشکزار خاطره ام را

آباد می کنی

با سدی از سکوت

در من رساترین تلاطم ساکن را

بنیاد می کنی

با این سکوت سخت هراس انگیز

بیداد می کنی

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا