شعر و ادب

چند گویم من از جدایی ها «حمید مصدق»

چند گویم من از جدایی ها : حمید مصدق (سالهای صبوری)

هان چه حاصل از آشنایی ها

گر پس از آن بود جدایی ها

من و با تو، چه مهربانی ها

تو و بامن، چه بیوفایی ها

من و از عشق راز پوشیدن

تو و با عشوه خودنمایی ها

در دل سرد سنگ تو نگرفت

آتش این سخنسرایی ها

چشم شوخ تو طرفه تفسری ست

کارا به بی حیایی ها

مهر روی تو، جلوه کرد و دمید

در شب تیره روشنایی ها

گفته بودم که دل به کس ندهم

تو ربودی به دلربایی ها

چون در آیینه روی خود نگری

می شوی گرم خودستایی ها

موی ما هر دو شد سپید وهنوز

تویی و عاشق آزمایی ها

شور عشقت شراب شیرین بود

ای خوشا شور آشنایی ها

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا