شعر و ادب

هجرانی «احمد شاملو» تلخ چون قرابه‌ی زهری

هجرانی : احمد شاملو (ترانه‌های کوچک غربت)

تلخ

چون قرابه‌ی زهری

خورشید از خراشِ خونینِ گلو می‌گذرد.

سپیدار

دلقکِ دیلاقی‌ست

بی‌مایه

با شلوارِ ابلق و شولای سبزش،

که سپیدیِ خسته‌ْخانه را

مضمونی دریده کوک می‌کند.

مرمرِ خشکِ آبدانِ بی‌ثمر

آیینه‌ی عریانیِ‌ شیرین نمی‌شود،

و تیشه‌ی کوه‌کن

بی‌امان‌ْتَرَک اکنون

پایانِ جهان را

در نبضی بی‌رؤیا تبیره می‌کوبد.

کُند

همچون دشنه‌یی زنگاربسته

فرصت

از بریدگی‌های خونبارِ عصب می‌گذرد.

۱۳ تیرِ ۱۳۵۷

لندن

 

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا