شعر و ادب

ناقوس «هوشنگ ابتهاج» بانگ ناقوس در دلم برخاست

ناقوس : هوشنگ ابتهاج (تاسیان)

بانگ ِ ناقوس در دلم برخاست

من سر آسیمه وار و خواب آلود

جستم از جا :

– ” چه بود ؟ آه چه بود ؟

روز ِ شادی ست ؟ یا نوای عزاست ؟ … “

هیچ کس لب به پاسخم نگشود

باد جنبید و کشته شد فانوس

شب گران بار و تیره چون کابوس

بانگ ِ ناقوس در دلم برخاست

آه ، می پرسم از خود :

– ” این چه نواست ؟

از برای که می زند ناقوس ؟ … “

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا