شعر و ادب

قطعه شمارهٔ ۲۹ حافظ (قطعات) به من سلام فرستاد دوستی امروز

 

حافظ »
قطعات »

قطعه شمارهٔ ۲۹

 
به من سلام فرستاد دوستی امروز
که ای نتیجهٔ کلکت سواد بینایی
پس از دو سال که بختت به خانه باز آورد
چرا ز خانهٔ خواجه به در نمی‌آیی
جواب دادم و گفتم بدار معذورم
که این طریقه نه خودکامیست و خودرایی
وکیل قاضی‌ام اندر گذر کمین کرده‌ست
به کف قبالهٔ دعوی چو مار شیدایی
که گر برون نهم از آستان خواجه قدم
بگیردم سوی زندان برد به رسوایی
جناب خواجه حصار من است گر اینجا
کسی نفس زند از حجت تقاضایی
به عون قوت بازوی بندگان وزیر
به سیلی‌اش بشکافم دماغ سودایی
همیشه باد جهانش به کام وز سر صدق
کمر به بندگی‌اش بسته چرخ مینایی

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا