شعر و ادب
رفتم به کنار رود سر تا پا مست «فریدون مشیری» قصه
قصه : فریدون مشیری (بهار را باورکن)
رفتم به کنار رود سر تا پا مست
رودم به هزار قصه می بُرد ز دست
چون قصه درد خویش با او گفتم
لرزید و رمید و رفت و نالید و شکست
قصه : فریدون مشیری (بهار را باورکن)
رفتم به کنار رود سر تا پا مست
رودم به هزار قصه می بُرد ز دست
چون قصه درد خویش با او گفتم
لرزید و رمید و رفت و نالید و شکست