شعر و ادب

چو از بنفشه بوی صبح برخیزد «فریدون مشیری» شکوفه ای بر شراب

شکوفه ای بر شراب : فریدون مشیری (ابر و کوچه)

چو از بنفشه بوی صبح برخیزد

هزار وسوسه در جان من برانگیزد

کبوتر دلم از شوق می‌ گشاید بال

که چون سپیده به آغوش صبح بگریزد

دلی که غنچه ‌ی نشکفته ‌ی ندامت‌هاست

بگو به دامن باد سحر نیاویزد

فدای دست نوازشگر نسیم شوم

که خوش به جام شرابم شکوفه می‌ ریزد

تو هم مرا به نگاهی شکوفه‌ باران کن

در این چمن که گل از عاشقی نپرهیزد

لبی بزن به شراب من ای شکوفهٔ بخت

که می خوش است که با بوی گل درآمیزد

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا