شعر و ادب

غزل شمارهٔ ۱۵۵۶ دیوان شمس (مولانا) غزلیات

 

مولانا »
دیوان شمس »
غزلیات »

غزل شمارهٔ ۱۵۵۶

 
ای برده نماز من ز هنگام
هین وقت نماز شد بیارام
ای خورده تو خون صد قلندر
ای بر تو حلال خون بیاشام
عشق تو و آنگهی سلامت
ای دشمن ننگ و دشمن نام
مستی تو وانگهی سر و پا
دیوانه وانگهی سرانجام
یک حرف بپرسمت بگویی
دلسوخته دیده چنین خام
پیداست که یار من ملول است
خاموش شدم به کام و ناکام

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا