شعر و ادب

شورم را (سهراب سپهری، شرق اندوه) من سازم : بندی آواز. برگیرم، بنوازم. برتارم زخمه

شورم را : سهراب سپهری (شرق اندوه)

من سازم : بندی آواز . برگیرم ، بنوازم. برتارم زخمه

لا می زن ، راه فنا می زن

من دودم: می پیچم، می لغزم ، نابودم.

می سوزم ، می سوزم : فانوس تمنایم . گل کن تو مرا ، و درآ.

آیینه شدم ، از روشن و از سایه بری بودم . دیو و پری آمد ،

دیو و پری بودم . در بی خبری بودم.

قرآن بالای سرم ، بالش من انجیل ، بستر من تورات ، وزبر پوشم اوستا، می بینم خواب:

بودایی در نیلوفر آب.

هر جا گل های نیایش رست ، من چیدم . دسته گلی دارم ، محراب تو دور از دست: او بالا،

من در پست.

خوشبو سخنم ، نی ؟ باد بیا می بردم ، بی توشه شدم در کوه کجا ، گل چیدم ، گل خوردم.

در رگ ها همهمه ای دارم ، از چشمه خود آبم زن ، آبم زن.

و به من یک قطه گوارا کن ، شورم را زیبا کن .

باد انگیز ، درهای سخن بشکن ، جا پای صدای می روب. هم دود چرا می بر، هم موج من و ما و شما می بر.

ز شبم تا لاله بیرنگی پل بنشان ، زین رویا در چشمم گل

بنشان ، گل بنشان.

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا