شعر و ادب

روح سیاوش «حمید مصدق» گاهی چو آب هستم و گاهی چو آتشم

روح سیاوش : حمید مصدق (سالهای صبوری)

گاهی چو آب هستم و گاهی چو آتشم

از این دوگانگی ست که بس درد می کشم

سویم میا و روح پریشان من مخوان

اوراق کهنه ای ز کتابی مشوشم

پرهیز این زمان ز من ای نازینن که من

سر تا به پای شعله و پا تا سر آتشم

با پای خویش ز آتش عشق تو بگذرم

خویش آزمای خویشم و روح سیاوشم

بستی میان به قتلم و جرمم همین که من

با خامه خیال خود آن موی می کشم

دارد رواج سکه قلب هنر حمید

عیب من که کنون پاک و بی غشم

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا