شعر و ادب

از اینجا تا مصیبت «حمید مصدق» گلی جان سفره دل را

از اینجا تا مصیبت : حمید مصدق (سالهای صبوری)

گلی جان سفره دل را

برایت پهن خواهم کرد

گلی جان وحشت از سنگ است و سنگ انداز

وگرنه من برایت شعرهای ناب خواهم خواند

در اینجا وقت گل گفتن

زمان گل شکفتن نیست

نهان در آستین همسخن ماری

درون هر سخن خاری ست

گلی جان در شگفتم از تو و این پاکی روشن

شگفتی نیست ؟

که نیلوفر چنین شاداب در مرداب می روید ؟

از اینجا تا مصیبت راه دوری نیست

از اینجا تا مصیبت سنگ سنگش

قصه تلخ جدایی ها

سر هر رهگذارش مرگ عشق و آشنایی هاست

از اینجا تا حدیث مهربانی راه دشواری ست

بیابان تا بیابانش پر از درد است

مرا سنگ صبوری نیست

گلی جان با تو ام

سنگ صبورم باش

شبم را روشنایی بخش

گلی دریای نورم باش

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا