شعر و ادب
با یاد دل که آینه ای بود «فریدون مشیری» آیینه چون شکست
با یاد دل که آینه ای بود : فریدون مشیری (لحظه ها و احساس)
آیینه چون شکست
قابی سیاه و خالی
از او به جای ماند
با یاد دل که آینه ای بود
در خود گریستم
بی آینه چگونه درین قاب زیستم
با یاد دل که آینه ای بود : فریدون مشیری (لحظه ها و احساس)
آیینه چون شکست
قابی سیاه و خالی
از او به جای ماند
با یاد دل که آینه ای بود
در خود گریستم
بی آینه چگونه درین قاب زیستم