شعر و ادب

زمین به ولوله بنشست «حمید مصدق» بخش۱۷

بخش۱۷ : حمید مصدق (از جدایی ها ( دفتر نخست))

زمین به ولوله بنشست

زمان به هلهله برخاست

پرند سبز درختان باغ را آراست

شکوفه ها بشکفت

شکوفه های شکوفان

و با صدای رسا آسمان پهناور

رساترین طنین را

به چرخ چارم خواند

و این شگون مظفر را

از این من آلوده این من خاکی

به آن فرشته

سرشته ز خوی افلاکی

به آن نشانه خوبی

به آن یگانه ترین کسان درودی گفت

به وسعت همه آبهای دریاها

به وسعت پاکی

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا