شعر و ادب

چه سان به کوه دماوند بندها بگسست «حمید مصدق» بخش۹

بخش۹ : حمید مصدق (از جدایی ها ( دفتر دوم))

چه سان به کوه دماوند بندها بگسست

چه سان فرود آمدند

اساس سطوت بیداد را چه سان گسترد ؟

چو برق آمد و چون رعد

چه سان به خرمن آزادگان شرر انداخت

چه پشته ها که ز کشته ز کشته کوهی ساخت

کجاست کاوه آهنگری

که برخیزد

اسیریان ستم را ز بند برهاند

و داد مردم بیداد دیده بستاند

گسسته بند دماوند دیو خونخواری به جامه تزویر

نقابش از رخ برگیر

دگر هراس مدار این زمان ز جا برخیز

کنون تو کاوه آهنگری بجان بستیز

و گرنه جان تو را او تباه خواهد کرد

دوباره روی جهان را سیاه خواهد کرد

بدی و نیکی را

رسیده گاه جدال و زمان پیکار است

بکوش جان من

این جنگ آخرین بار است

کنون شما همه کاوه ها بپاخیزید

و با گسسته بند دماوند جمله بستیزید

که تا برای همیشه به ریشه ستم و ظلم

تیشه ها بزنید

و قعر گور گذارید پیکر ضحک

نشان ظلم و ستم خفته به به سینه خاک

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا