شعر و ادب

پارینه «اخوان ثالث» چون سبویی ست پر از خون، دل بی کینهٔ من

پارینه : مهدی اخوان ثالث (دوزخ اما سرد)

چون سبویی ست پر از خون، دل بی کینهٔ من

این که قندیل غم آویخته در سینهٔ من

ندهد طفل ِ مرا شادی و غم راحت و رنج

پر تفاوت نکند شنبه و آدینهٔ من

زندگی نامدم این مغلطهٔ مرگ و دم، آه

آب از جوی ِ سرابم دهد، آیینهٔ من

کهکشان‌ها همه با آتش و خون، فرش شود

سر کشد یک دم اگر دود ِ دل از سینهٔ من

پر شد از قهقه دیوانگیش چاه ِ شغاد

شکر ِ کاووس شه این است ز تهمینهٔ من

با می ِ ناب ِ مغان، در خم ِ خیام، امید!

خیز و جمشید شو از جام سفالینه ی من

شعر قرآن و اوستاست، کزین سان دم ِ نزع

خانه روشن کند از سوز من و سینهٔ من

سال دیگر که جهان تیره شد از مسخ ِ فرنگ

یاد کن ز آتش ِ روشنگر ِ پارینهٔ من

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا