شعر و ادب

ندیده ای که حباب، «فریدون مشیری» چه اتفاقی باید بیفتد؟

چه اتفاقی باید بیفتد؟ : فریدون مشیری (آواز آن پرنده غمگین)

ندیده ای که حباب،

به یک تلنگُرِ باد،

به چشم هم زدنی، محو می شود ناگاه؟

چه اتفاقی باید بیفتد،

ای همراه

که من بدانم و تو

که عمر و هستی ما

حباب وار، بر این موج خیز می گذرد؟

*

حباب را نفسی هست تا دهد از دست.

من و تو را،

ــ ای داد ــ

کجا مجال نفس، در نفس،

درین بیداد،

درین تهاجم دود،

درین سموم سیاه،

که همچون باد خزان، برگ ریز می گذرد!

*

فریبِ صفحهء تقویم را به هیچ انگار.

حساب روز شب و ماه و سال را بگذار،

حسابِ لحظه نگهدار،

که چون فراریِ پا در گریز، می گذرد

چون «می گذرد» ها

«گذشت» شد ناگاه؟!

چه اتفاقی باید بیفتد، ای همراه،

که این حباب بر احوال خود شود آگاه

که لحظه ای دگر «این نیز»

نیز می گذرد!

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا