شعر و ادب

من، که شب صدای بال ماهتاب را، «فریدون مشیری» شادیِ خویش

شادیِ خویش : فریدون مشیری (آواز آن پرنده غمگین)

من، که شب صدای بال ماهتاب را،

بانگ پر گشودن شهاب را،

من که شب، صدای پای خواب را؛

روشن و روان،

ــ به گوش جان ــ

شنیده ام؛

روزها و روزها

با همه گرسنگی و تشنگی

نشنوم چرا

این همه شکایت، این همه ملال

این همه فغان برای نان و آب را؟

شادیِ تو،

ای سرشت و سرنوشت!

ای روانِ ره شناس!

شادیِ تو،

با سپاس!

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا