شعر و ادب

غزل شمارهٔ ۹۸ – جرس کاروان «شهریار» (گزیده غزلیات)

غزل شمارهٔ ۹۸ – جرس کاروان : شهریار (گزیده غزلیات)

5
/
5
(
2

امتیاز
)

از زندگانیم گله دارد جوانیم

شرمنده جوانی از این زندگانیم

دارم هوای صحبت یاران رفته را

یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم

پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق

داده نوید زندگی جاودانیم

چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر

وز دور مژده جرس کاروانیم

گوش زمین به ناله من نیست آشنا

من طایر شکسته پر آسمانیم

گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند

چون میکنند با غم بی همزبانیم

ای لاله بهار جوانی که شد خزان

از داغ ماتم تو بهار جوانیم

گفتی که آتشم بنشانی ولی چه سود

برخاستی که بر سر آتش نشانیم

شمعم گریست زار به بالین که شهریار

من نیز چون تو همدم سوز نهانیم

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا