شعر و ادب

غزل شمارهٔ ۳۴۷ دیوان شمس (مولانا) غزلیات

 

مولانا »
دیوان شمس »
غزلیات »

غزل شمارهٔ ۳۴۷

 
قرار زندگانی آن نگارست
کز او آن بی‌قراری برقرارست
مرا سودای تو دامن گرفته‌ست
که این سودا نه آن سودای پارست
منم سوزان در آتش‌های نو نو
مرا با یارکان اکنون چه کارست
همی‌نالد درون از بی‌قراری
بدان ماند که آن جان نگارست
چو از یاری تو را جان خسته گردد
نمی‌داند که اندر جانش خارست
تو در جویی و خارت می‌خراشد
نمی‌دانی که خاری در سرا رست
گریزان شو از آن خار و به گل رو
که شمس الدین تبریزی بهارست

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا