شعر و ادب

غزل شمارهٔ ۲۵۴۵ دیوان شمس (مولانا) غزلیات

 

مولانا »
دیوان شمس »
غزلیات »

غزل شمارهٔ ۲۵۴۵

 
مگر مستی نمی‌دانی که چون زنجیر جنبانی
ز مجنونان زندانی جهانی را بشورانی
مگر نشنیده‌ای دستان ز بی‌خویشان و سرمستان
وگر نشنیده‌ای بستان به جان تو که بستانی
تو دانی من نمی‌دانم که چیست این بانگ از جانم
وزین آواز حیرانم زهی پرذوق حیرانی
صلا مستان و بی‌خویشان صلا ای عیش اندیشان
صلا ای آنک می‌دانی که تو خود عین ایشانی

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا