شعر و ادب

رنجوری تو را «حمید مصدق» بخش۹

بخش۹ : حمید مصدق (آیا چه کس تو را از مهربان شدن با من مایوس می کند)

رنجوری تو را

باور نمی کنم

ای پیش مرگ تو همه رخشنده اختران

تو مرگ آفتاب درخشان و پاک را

باور مکن

که ابر ملالی اگر توراست

چونان غروب سرد غم انگیز بگذرد

دردی اگر به جان تو بنشست

این نیز بگذرد

تهمت به تو ؟

تهمت زدن چگونه توانم به آفتاب ؟

لعنت به آن کنم که دو رو بود

نفرین به او کنم که عدو بود

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا