شعر و ادب

باور نمی کنید که حتی هنوز هم «حمید مصدق» بخش۱۲

بخش۱۲ : حمید مصدق (آیا چه کس تو را از مهربان شدن با من مایوس می کند)

باور نمی کنید که حتی هنوز هم

در شرق آفتاب نخستین دمیده است ؟

و برق آن نگاه نوازنده

در بند بند جان من آواز زندگی ست ؟

باور نمی کنید که … ؟،

سیماب صبحگاهی

از سر بلندترین کوهها فرو می ریخت

ای کاش شوکران شهامت من کو ؟

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا