شعر و ادب

باز له له می زند از تشنه کامی برگ «فریدون مشیری» رقص ماه

رقص ماه : فریدون مشیری (بهار را باورکن)

باز له له می زند از تشنه کامی برگ.

باز می جوشد سراپای درختان را غبار مرگ

باز میپیچد به خود

ــ از سیلی سوزان گرما ــ

تاک

می فشارد پنجه های خشک و گردآلود را بر خاک.

باز باد از دست گرما می کشد فریاد

گوییا می رقصد آتش میگریزد باد!

باز میرقصد به روی شانه های شهر

شعله های آتش مرداد

رقص او چون رقص گرم مارها

بر شانه ضحاک!

سر بر آر از کوه، با آن گاوپیکر گرز

ای نسیم درّهء البرز…!

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا