معنی اسم غوغا
معنی اسم غوغا
اسم : غوغا
نوع : دخترانه
ریشه اسم : عربی
معنی : صدای بلند، بانگ و فریاد
مترادف غوغا : شور، آشوب، ازدحام، الم شنگه، جنجال، خروش، دادوبیداد، سروصدا، غریو، غلغله، فغان، ولوله، همهمه، هنگامه، هیاهو، آوازه، بانگ
متضاد غوغا : آرامش، سکوت
فرهنگ فارسی عمید
۱. دادوفریاد؛ خروش.
۲. مردم بسیار و درهمآمیخته.
۳. (اسم، صفت) [قدیمی] مردم آشوبطلب.
⟨ غوغا انگیختن: (مصدر لازم) [قدیمی] = ⟨ غوغا کردن
⟨ غوغا برآوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] = ⟨ غوغا کردن
⟨ غوغا کردن: (مصدر لازم)
۱. هیاهو و دادوفریاد کردن؛ هنگامه کردن.
۲. [مجاز] فتنه و آشوب برپا کردن.
فرهنگ فارسی معین
(غُ) [ ع . غوغاء ] (اِ.) 1 – مردم بسیار و درهم آمیخته . 2 – در فارسی به معنی جار و جنجال زیاد و فغان
لغت نامه دهخدا
غوغا. [ غ َ / غُو ] (اِ) شور و مشغله. (فرهنگ رشیدی ). شور و مشغله و فریاد و فغان که در وقت حادثه و بلایا از ازدحام و خروج خلق برآید حتی فریاد سگان به یکبار، و پیداست که غو بمعنی فریاد و نعره است ، و «غا» مبدل «گا» بمعنی جایی که غو و فریاد بسیار، و محل اجتماع فریادخواهان باشد، چنانکه شوغاه جای خوابیدن شب گوسپندان را گویند.
(انجمن آرا) (آنندراج ). بانگ فریاد و شور. (برهان قاطع). آوازهای بلند پی هم و درهم ، و به این معنی مخصوص فارسی است. (فرهنگ نظام ). شاید اصل کلمه ، «کوکا»ی فارسی باشد. رجوع به کوکا در برهان قاطع و کلمه ٔ رعار در فرهنگ جهانگیری شود. غوغا بمعنی شور و فریاد و بانگ بمجاز است ، زیرا این کلمه در اصل بمعنی جماعت و انجمن است و کثرت اشخاص موجب بانگ و فریاد بود. (از آنندراج ). با الفاظافتادن و بردن و برخاستن و داشتن و کردن و نشستن استعمال میشود. (از آنندراج ). هیاهو. هنگامه. داد و بیداد. هلالوش. ازدحام با هیاهوی بسیار. شلوغی. هیجان. جَلَب. جَلَبه. دَقدَقَه. (منتهی الارب )