شعر و ادب

گریز «هوشنگ ابتهاج» از هم گریختیم

گریز : هوشنگ ابتهاج (تاسیان)

از هم گریختیم

وان نازنین پیاله ی دلخواه را ، دریغ

بر خاک ریختیم

جان ِ من و تو تشنه ی پیوند ِ مهر بود

دردا که جان ِ تشنه ی خود را گداختیم

بس دردناک بود جدایی میان ِ ما

از هم جدا شدیم و بدین درد ساختیم

دیدار ِ ما که آن همه شوق و امید داشت

اینک نگاه کن که سراسر ملال گشت

وان عشق ِ نازنین که میان ِ من و تو بود

دردا که چون جوانی ِ ما پایمال گشت !

با آن همه نیاز که من داشتم به تو

پرهیز ِ عاشقانه ی من ناگزیر بود

من بارها به سوی تو باز آمدم ولی

هر بار دیر بود !

اینک من و توایم دو تنهای بی نصیب

هر یک جدا گرفته ره ِ سرنوشت ِ خویش

سرگشته در کشاکش ِ طوفان ِ روزگار

گم کرده همچو آدم و حوا بهشت ِ خویش

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
تازه‌ترین قدیمی ترین
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا