شعر و ادب

به پیش روی من، تا چشم یاری میکند، دریاست «فریدون مشیری»

چراغی در افق : فریدون مشیری (بهار را باورکن)

به پیش روی من، تا چشم یاری میکند، دریاست.

چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست،

در این ساحل که من افتاده ام خاموش

غمم دریا، دلم تنهاست،

وجودمبسته در زنجیر خونین تعلق هاست!

خروش موج با من می کند نجوا:

ــ که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت،

که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت،…

*

مرا آن دل که بر دریا زنم نیست

ز پا این بند خونین برکَنَم نیست

امید آنکه جان خسته ام را

به آن نادیده ساحل افکنم نیست.

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
تازه‌ترین قدیمی ترین
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا