اسم پسر کردی
فهرست مطالب
- 1 اسم پسر کردی
- 1.1 اسم پسر کردی با ئا
- 1.2 اسم پسر کردی با آ
- 1.3 اسم پسر کردی با ئ
- 1.4 اسم پسر کردی با ب
- 1.5 اسم پسر کردی با پ و ت
- 1.6 اسم پسر کردی با چ و خ
- 1.7 اسم پسر کردی با د
- 1.8 اسم پسر کردی با ر
- 1.9 اسم پسر کردی با ز
- 1.10 اسم پسر کردی با ژ
- 1.11 اسم پسر کردی با س
- 1.12 اسم پسر کردی با ش
- 1.13 اسم پسر کردی با ک و گ
- 1.14 اسم پسر کردی با م و ن
- 1.15 اسم پسر کردی با و
- 1.16 اسم پسر کردی با ه
- 1.17 اسم پسر کردی با ی
اسم پسر کردی
فهرستی از نام و اسم های پسرانه کردی (کوردی) به همراه معنی : اسم پسر کردی به ترتیب حروف الفبا در آرسینه گرد آوری شده با ما همراه باشید.
* برای انتخاب اسم فرزندتان دقت کنید، اسم می تواند در شکل گیری شخصیت فرزندتان تاثیر گذار باشد.
در مطالب گذشته بخشی از اسم های اصیل ایران و همچنین فهرستی از اسم های پسرانه (اسم پسر) به همراه معنی و فهرستی از اسم های دخترانه (اسم دختر کردی) به همراه معنی را برایتان انتشار دادیم، امیدواریم برای انتخاب اسم پسر این فهرست مفید بوده باشد.
* اگر فکر می کنید اسمی می تواند در فهرست زیر قرار بگیرد یا معنی اسم آن اشتباه است در کامنت برای ما درج کنید.
اسم پسر کردی با ئا
ئاراز : آراز، اَرَس
ئارتین : شعله و گرمای آتش
ئارمین : منسوب به آرام، پسر کیقباد
ئازا : دلاور، همریشه با آزاد
ئاسو : آسو، افق
ئاکام : عاقبت، سرانجام
ئاکو : قلهٔ کوه
ئاگرین : آتشین، نام یک کوهستان
ئالان : بلند، با حرمت، سخن دلنشین (نام کوهستانی در کردستان)
ئاوات : امید
ئەردەلان : اردلان
ئەردەوان : اردوان
ئەژدەر : اژدر
ئەگید : دلاور، اصل این واژه ترکی است
ئەلەند : تیغ آفتاب، نخستین پرتو بامدادی خورشید
ئەویندار : عاشق
اسم پسر کردی با آ
آدان : مفید سودمند
آران : دارای طبیعت گرم، همچنین اسم شهری قدیمی که قباد آن را بنا کرد.
آرتین : حرارت آتش،گرمای آتش
آرژین : آتش زندگی،گرمای زندگی
آرشین : دوست داشتنی
آرنا : آریایی نژاد
آری : آریایی، نام یکی از ایالات ایران قدیم که شامل خراسان و سیستان امروزی بوده است، اسم یکی از طوایف چادر نشین مازندران
آریتما : نام یکی از سران ماد
آریز : نام کوهی در مسیر مریوان به سنندج نام ایرانی
آرین : مرد آریایی – آریایی نژاد، از نسل آریایی
آریوان : آری به معنی آتشه، وان نام شهری در ترکیه
آزا : آزا اسم کردی به معنی سالم بودن و سرحال و قبراق است؛ هم چنین آزا نام پادشاه مانایی بوده است.
آسو : افق
آکار : خلق و خو، اخلاق
آکام : سرانجام،نتیجه کار
آکو : قله کوه، مکان بلند، انسان با عظمت و مقتدر
آگا : آگاه، مطلع،با خبر
آمانج : هدف، مقصد
آمیار : همکار، یاور
آنیموس : بی نیاز، بخش ناهشیار یا خودِ درونیِ راستینِ هر فرد
آوات : امید و آرزو
آویر : آتش
آهیر : آتش
اسم پسر کردی با ئ
ئادان : زمین حاصلخیز
ئاران : آران : قشلاق
ئاردا : آردا : نام فرشتهای در آیین زردشت
ئارینا : آرینا: آریایی
ئاگرین : آگرین: آتشین
ئاڤان : آوان: نام کوهستانی در کردستان
ئارگۆن : آرگُن: به رنگ آتش
ئاژار : آژار: محصول زمین
ئاژین : آژین: زِبر
ئاساره : آساره: ستاره
ئاسکۆڵ : آسکُل: بچه آهو
ئاسمین : آسْمین : یاسمین
ئالشک : آلِشک : شببو
ئالیا : آلیا : غنچهٔ گل
ئاڵا : آلا : پرچم
ئاماژه : آماژه: اشاره
ئامێز : آمِز: آغوش
ئایرین : آیرین: آتشین
ئهردهلان : اَردلان: نام ولایتی در کردستان
ئهزموون : اَزمون: امتحان
ئهسرین : اَسرین: اشکین
ئهنوا : اَنوا : پناه
ئهوین، ئهڤین : اَوین : عشق
ئینانا : اینانا : الههٔ عشق
اسم پسر کردی با ب
بَهرام : پیروزگر، (در نجوم) مریخ، (در گاه شماری) روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران، در فرهنگ ایران قدیم فرشتهای موکل بر مسافران و روز بهرام است، نام چند تن از شاهان ساسانی.
بُرزان : منسوب به شکوه و جلال و عظمت؛ به معنای جایگاه بلند « بَرزان»، قدرتمند، نیرومند
بارِزان : بارِز، نامِ قوم بارز یا بارزان یا بارجان، تاریخ این قوم به پیش از اسلام میرسد و نام آن از دورهی ساسانیان در متون ضبط شده است.
بارمان : شخص محترم و لایقِ دارای روح بزرگ؛ از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی و از سپاهیان افراسیاب تورانی
باشوان : نام کوهی در بانه، آشیانه
باشور : به معنی جنوب
باشوک : نوعی پرنده شکاری
باگرو : تندباد
باهوز : گردباد
برزام : نام جد مانی
برزآفرین : تشویق بزرگ
برزفر : دارای قامتی با شکوه، بلند پرواز، از سرداران کرد دوره هخامنشی
بروا : ایمان
بروسک : جرقه
بریار : عهد و پیمان
بلیسه : شعله، اخگر
بلیمەت : دلاور
بوبان : بهسوی بالا
بوتان : لهجهای در زبان کردی
بوران : بوران
بوژان : نمو کردن، شکوفا شدن، به خود بالیدن
بهنوش : گوارا، بهترین نوش دارو
بیکس : تنها و بدون حامی
بەتین : آتشین
بەرزان : بلندپایه
بەرهەم : ثمرە
بەلین : پیمان
بەهیز : نیرومند
اسم پسر کردی با پ و ت
پارسیا : اهالی پارس
پشتیوان : پشتیبان
پشکو : شکوفە
پەژار : افسردەدل
پەشیو : هراسان و افسردەدل «همریشه با پژمان»
تَوار : پرنده
اسم پسر کردی با چ و خ
چاوه : عزیز
چیا : کوهستان، کوه
چیاکو : کوه کوچک
خاوین : پاک سرشت
خوشناو : نامدار،نیک نام
اسم پسر کردی با د
دادیار : حامی قانون، مجری عدالت
داژیار : روزی ،قدرت
دالاهو : برگرفته از کوهی در کرمانشاه
دانیار : بخشندە
داوین : دامنه کوه
دیار : دیار، پیدا
دیاکو : بنیانگذار ایران و اولین پادشاه مادها که شهر هگمتانه را بنا نهاد و آنرا پایتخت ایران کرد- مشهور است که در عدالت بسیار دقیق بود.
دیلمان : برگرفته از سرزمینی که مابین گیلان و مازندران قرار دارد.
دیمەن : چشمانداز
دەرسیم : برگرفته از منطقه درسیم در ترکیه
اسم پسر کردی با ر
راژان : خوابیدن، جنبیدن گهواره، روستایی در بخش سلوانا، شهرستان ارومیه
راژور : جایی بالا،حاکم
راشین : سر سبز و خرم و با طراوت، به علاوه راشین در برخی منابع راه آبی یا جویباری که از سبزه زار میگذرد.
رامان : در شگفت
رامیار : اهل سیاست، سیاستمدار
راویژ : تدبیر
رزگار : رستگار، آزاد
روژبین : بینندهی روز، راهنما و هدایت کننده به روز و روشنایی
روژمان : روشن مانند روز، کسی که دارای فکر باز و اندیشه روشن است.
روژند : نور خورشید
روژهات : روزها
روژهلات : شرق
روژیار : آفتاب،زمانه
ریباز : راه و شیوه
ریبوار : رهگذر
ریبین : رهشناس، دورنگر، راهبین، دوراندیش، آینده نگر
ریزان : وارد، ماهر
ریکەوت : کردی
ریناس : رهشناس
ریوان : رهگذر
اسم پسر کردی با ز
زاگروس : زاگرس اصل این واژه یونانی است.
زال : حکمران، چیره
زانا : دانا
زانکو : دانشگاه
زانیار : یار دانا و دانشمند
زریان : نام یک نوع باد، تندر، طوفان
زمناکو : نام کوهستانی در کردستان
زوراب : کردی
زوران : تلاش، کشتی
زیلان : نام گیاهی است یکساله و معطر و دارای کرکهای غدهدار و چسبناک از تیرهی اسفناج
اسم پسر کردی با ژ
ژابیز : نام گیاهی و دارویی گیاهی که به بومادران (بوی مادران) معروف است، اشک آتش
ژاکان : پژمرده ، اسم نیست مصدر فعل است
ژان : نام روستایی در نزدیکی سنندج
ژاوەرو : ژاورود
ژوان : میعادگاه عاشق و معشوق
ژیار : شهرنشینی، تمدن؛ زندگی شهروندان
ژیان : خشمناک و غضبناک؛ بیباک و شجاع
ژیر : هوشمند، همریشه با واژه «زیرک»
ژیکان : قطره ی باران
ژیلوان : کوهنورد
ژیلەمو : اخگر
ژیوار : زندگی
ژیوان : نگهبان زندگی
ژیهات : کاردان، ماهر، شایسته، لایق
اسم پسر کردی با س
سَیوان : هاله، اطراف ماه، سایبان، چادر
سارو : طوطی
ساکار : پاک و ساده
ساکو : کوه بدون گیاه؛ ساده و بی آلایش؛ یکسان و یکنواخت
سامران : نامی محلی، بلند و سر فراز
سانیار : حامی و پشتیبان ، نام یکی از قبایل کرد
سایمان : مانند سایه
سردشت : به مکانی رویایی گفته میشود همانند بهشت سرسبز،نام شهری کردنشین در آذربایجان غربی
سوران : نام نوعی لهجه ی مادری کردی سورانی – کرد سوران
سه یوان : کوهی در ایلام
سیامند : نام کوهی است.
سیپان : بلندی مانع باد، نام دوکوه در کردستان
سیروان : نام رودی در منطقه هورامان تخت کردستان
سیوان : ماه
سەردار : سردار
سەرکەوت : پیروز
اسم پسر کردی با ش
شارو : بازمانده یا پنهان
شالیار : همدم شاه
شاهو : نام کوه
شمِال : طوفان
شوان :شبان، چوپان، نگهبان گله
اسم پسر کردی با ک و گ
کاردوخ : نامی برای قوم کرد
کاویار : مراد،آرزو
کژوان : کوهنورد
گایار : یار بزرگ یار قدرتمند
اسم پسر کردی با م و ن
ماردین : نام منطقه ای کرد نشین در ترکیه
ماژان : بزرگان، همچنین مکانی در شهرستان بیرجند
ماهور : تابناک
نیوان : مرد دلیر، شجاع، پهلوان
نیهاد : نهاد، سرشت، طبیعت، بنیاد، ضمیر دل،اساس، مقام و جایگاه، قاعده
اسم پسر کردی با و
واتیار : سخنگو
وادیار : اینطور که پیداست، ظاهر امر
وارش : بارش، باریدن باران
وارو : رهگذر
وانیار : باسواد
وفران : در زبان کوردی ایلامی به معنای برف
ویس : نام دختر قارن و شهرو در داستان ویس و رامین که در ایران قبل از اسلام رواج داشته و طبق قرائن در عهد اشکانیان پرداخته شده است
اسم پسر کردی با ه
هاوار : فریاد
هاوراز : همراز
هاوری : همراه
هایکا : آرام، مرموز، از اسطورههای کردستان
هژار : بینوا، فقیر، تنگ دست
هژیان : ارزنده، شایان ارزش
هستیار : احساس کننده، ادیب
هفال : رفیق
هلکو : کوه کوچک، تپه
هلکوت : فرصت، وقت
هلمت : حمله، هجوم
هلموت : کنایه از کوهی که صعود به آن دشوار است.
هوار : قشلاق، خیمه سلطان در قشلاق
هوال : خبر، رفیق
هوتخش : صنعت گر
هوراز : دوست صمیمی
هورام : زیبا رو، خوش رام ، خنده رو ، ﻣﺮدﻡ ﻣﻨﻄﻖهاوراﻣﺎﻥ ، ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻃﻠﻮﻉ آﻓﺘﺎﺏ
هورامان : منطقهایی در کردستان
هوران : مرغزار کوچک در کوهستان
هوزان : آوازەخوان
هوگر : انس گرفتن، عادت کردن
هولان : چوگان بازی
هیدی : آرام، آهسته، بردبار
هیرا : فراخ، وسیع
هیرش : فشار، هجوم
هیرش : یورش، هجوم و حمله
هیرو : نام گلی به زبان کردی (گل ختمی)
هیژا : گرامی، شایسته، گران بها، بزرگوار
هیمن : آرام، موقر، شکیبا
هیوا : امید
هەردی : آمدن
هەژار : ندار و فقیر
هەلکەوت : فراز-رونده، چیره
هلگورد : بهترین جلودار
هەلو : آله، عقاب
هەندرین : نام کوهستانی در کردستان
هەوراز : فراز و نشیب
هەورام : برگرفته از اورامانی، نام مردمی از سرزمین دیلمان که به غرب ایران مهاجرت نمودەاند.
اسم پسر کردی با ی
یَلکاک : برادر پهلوان
یاشین : آذرخش
یارمه ت : کمککننده، یاری دهنده
مرسی
لطفا اسم هاوژین رو به لیست اضافه کنید ،باتشکر