اسم دختر با آ
بهترین اسامی دخترانه با آ

اسم دختر با آ
فهرست اسم های دخترانه با شروع حرف آ به همراه معنی: برای انتخاب اسم فرزندتان دقت کنید، اسم می تواند در شکل گیری شخصیت فرزندتان تاثیر گذار باشد. در ادامه برای انتخاب اسم دختر با حرف آ با آرسینه همراه باشید.
در مطالب قبل بخشی از اسم های اصیل ایران همچنین فهرستی از اسم های دخترانه به همراه معنی و فهرستی از اسم های پسرانه به همراه معنی را برایتان انتشار دادیم که در این مقاله اسم های دخترانه را به تفکیک حروف و با ریشههای اسم فارسی، اسم کردی، اسم عربی، اسم ترکی، اسم یونانی، اسم عبری، اسم سنسکریت، اسم اوستایی-پهلوی، اسم آشوری، اسم بابلی و اسم ارمنی را برایتان گذاشته ایم، امیدواریم برای انتخاب اسم دختر زیبای شما این فهرست مفید باشد.
اسم دختر فارسی با حرف آ
آبان دخت : دختری که در آبان به دنیا آمده، دختر آبان، نام همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی
آبان دیس : همانند آبان
آبانسا : مانند آبان
آبانفام : به رنگ آبان کسی که رنگ چهرهاش زرد است.
آبان مهر : آن که محبت او چون فرشته آبان است.
آبانک : آبان کوچک
آبانه : منسوب به آبان
آبتاب : دختری با چهره زیبا و درخشان، تابان
آبدیس : مانند آب زلال و شفاف
آبرخ : زیبا، روشن، لطیف، کسی که چهرهای مانند آب دارد.
آبرود : سنبل نیلوفر، دختری که مانند سنبل خوش نقش و زیباست.
آبروشن : خوشبخت، ارجمند
آبرون : گل همیشه بهار، شاد سرزنده
آبسال : باغ، بستان
آبسالان : باغها
آبشار : آبی که به طور طبیعی از بلندی به پستی فرو میریزد.
آبشن : شکل دیگر آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخههای فراوان و گلهای سفید یا صورتی
آبگل : گلاب مایعی خوشبو که از برگ گلها بدست میآید.
آبگون : به رنگ آب، آبی، گل نیلوفر
آبگینه : شیشه، آینه، ظرف شیشهای یا بلورین به ویژه جام شراب
آبلوج : قند سفید، قند مکرر
آبناز : نام زنی در منظومه ویس و رامین، مایه فخر آب، کنایه از لطافت پوست
آبنوس : درختی که چوب آن سیاه رنگ است و میوهای بسیار شیرین و به شکل انگور دارد.
آبنوش : آب گوارا، نام زنی در منظومه ویس و رامین
آبیژ : صورت دیگر آیید، شراره، اخگر، آتش، کنایه از افراد پر جنب و جوش
آپام : نام همسر داریوش اول پادشاه هخامنشی
آپاما : اسم دختر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
آپامه : خوش رنگ و آب، نام دخترسپیتامن یکی از سرداران ایرانی و همسر سلوکوس
آتاناز : دختر نازنین بابا
آتر : آذر، آتش، اخگر
آترا : آذر، آتش، نام یکی از ماههای پاییز
آتری : آذر
آتریسا : آذرگون مانند آتش، دختری با چهرهای زیبا و برافروخته
آترین : آذرین مانند آتش، زیبا و پر انرژی
آتسا : آتوسا
آتش : از شخصیتهای شاهنامه، مخفف نام نوش آذر، یکی از چهار پسر اسفندیار
آتشدخت : دختر آتش یا دختری که چون آتش است، کنایه از دختر با شور و حرارت
آتشفام : به رنگ آتش، دختران سرخ روی
آتشک : کرم شب تاب ، نام یکی از شخصیتهای داستان سمک عیار
آتشگون : به رنگ آتش، ارغوانی، دختران سرخ روی
آتشه : برق، آذرخش
آتشی : نام نوعی گل، همچنین نورانی، فروزان، گیرا، مؤثر، به رنگ آتش، سرخ
آتشیزه :کرم شب تاب
آتشین : نورانی، فروزان، گیرا، مؤثر، به رنگ آتش، سرخ
آتیس : نام خدای حاصلخیزی فریگیان
آدا : پاداش مینوی، فرشته توانگری
آدخت : خجسته و نیکو
آدرینا : آتشین، سرخ رو، دختر زیبا رو، بانوی آتشین
آدنا : نام روستایی در نزدیکی چالوس
آدیشه : آتش، در گویش خراسان آتش کوچک
آذربانو : بانوی آتش، نورانی و زیبا مانند آتش
آذربو : بتهای با گلهای تکی زرد رنگ که در نواحی کویری و کنارههای آبهای شور میروید.
آذربویه : بوتهای از تیره اسفناج با گلهای تکی زرد رنگ که در نواحی کویری و کنارههای آبهای شور میروید.
آذرجهان : آتش جهنده، آتشخیز
آذرچهر : همانند روشنایی
آذرخاتون : آذر+ خاتون، بانوی آتش
آذردخت : دختر آتش
آذرک : شراره آتش، اخگر، نام دختر یزگرد سوم پادشاه ساسانی
آذرگل : گلی سرخ رنگ شبیه شقایق
آذرگون : گلی است از دسته شقایق ها که رنگش زرد است و میانش مشکی است ، به رنگ آتش
آذرماه : دختری که مانند ماه زیباست و مانند آتش درخشنده
آذرمه : رئیس و بزرگ آتشها (آتشکدهها)
آذرمینا : لعل گون، سرخ رنگ
آذریاس : صمغ سداب کوهی
آذریون : به رنگ آتش، معرب آذرگون، گل آفتابگردان
آذین : زینت، زیور، نام یکی از فرماندهان سپاه بابک خرم دین، نام پهلوانی در ویس و رامین
آذین دخت : دختری که وجودش موجب آرایش و ارج بستگانش است.
آذین گل : زینت گل، زیورگل، کنایه از زیبایی بسیار زیاد
آرا : مخفف آراینده، آرایشگر، زیور، زینت
آراسته : آن که دارای صفات خوب اخلاقی است، آنچه آرایش شده و زینت و زیور داده شده است.
آراگل : آراینده گلها، زیبا کننده گلها
آرام : سکون، ثبات، آسایش، طمأنینه، صلح، آشتی، راحت؛ (در قدیم) مایهی آرامش، آرامش بخش، تسلی بخش.
آرامدخت : دختر آرام دختر ساکت دختر با وقار
آرام دل : آرامبخش دلها
آرامش : آسایش، آرمیدن
آرایه : آرایش زیبایی
آرتادخت : دختر راست گفتار و درست کردار، دختر پاک و مقدس، نام دختری فرهنگدار و اقتصاددان که به خزانه داری یکی از شهریاران اشکانی رسید.
آرتیستون : نام دخترکوروش پادشاه هخامنشی
آرزو : میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد یا مقصودی معمولا مطلوب، از شخصیتهای شاهنامه
آرشیدا : بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان (آر به دومعنی به کار میرود: اول مخفف آریایی و دیگری مخفف آرا به معنای آراینده)
آرشین : آرشین نام یکی از زنان دوره هخامنشی میباشد که به کاردانی مشهور بوده و هم به معنای دوست داشتنی نیز میباشد.
آرمانا : امیدوار، آرزومند
آرمتی : فروتنی، پاکی، فرشته محبت، فرشته نگهبان زمین
آرمیتا : آرمان، عشق پاک
آرمیتی : فروتنی و پاکی و محبت
آرمیس : روشن، پاک و جاودان، نام پسر زئوس و مایا
آرمینا : دختر همیشه پیروز، بانوی مقتدر، الهه زیبایی
آرنوشا : منسوب به آرنوش، آریایی جاویدان، ایرانی جاوید، مرکب از آر به معنای آریایی بعلاوه نوش به معنای جاویدان
آرنیکا : آریایی نیک خو
آروشا : درخشان، نورانی، باهوش، نام دختر داریوش سوم
آرویشه : نام روستایی در نزدیکی بیرجند
آریادخت : دختر آریایی، دختر ایرانی
آریانا : منسوب به آریا، آریایی، نام قدیم ایران
آریاناز : موجب فخر و مباهات قوم آریایی
آریانوش : شادکننده و خوشحال کننده آریاییان
آریژه : نام شهری در زمان اسکندر
آریسا : اریسا، ایرسا، رنگین کمان، همچنین به ریشه بوته سوسن کبود هم آریسا گویند. همچنین به معنی دختری که مانند آریاییان اصیل و نجیب است نیز میباشد.
آریسان : مرکب از آری به معنای آریایی بعلاوه پسوند مشابهت، دختری که مانند آریاییان اصیل و نجیب است.
آریستا : زیبا و خوشکل مانند عروس، مرکب ازآریس به معنای عروس و تا پسوند مشابهت
آریشیدا : آرشیدا، بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان
آرین دخت : دختر آریایی، دختر ایرانی
آزادچهر : آزاده نژاد
آزاددخت : دختر آزاده، نام همسر شاپور اول پادشاه ساسانی
آزاده : عاری از صفات ناپسند اخلاقی، رها و وارسته، از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام همسر رومی بهرام گور پادشاه ساسانی
آزرم : شرم وحیا، ملایمت، مهربانی، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر خسروپرویز پادشاه ساسانی
آزرم خاتون : آزرم + خاتون، بانوی با حیا
آزرم دخت : دختر با حیا
آزرمی دخت : دختر باحیا، دختر با حیا دختر سنگین و با وجاهت،نام دختر پرویز نوه انوشیروان که ۴ ماه بر ایران فرمانروایی کرد.
آزیتا : خدا یا الهه خورشید، آفتاب، خدای روشنایی، آزاده، رها، روشنایی، نورانی و تابناک
آژند : نام گلی است
آسا : زیور مایه زیبایی و آرایش، وقار و ثبات و تمکین و آسودگی
آسادخت : دختر زیبا، دختر با وقار، دختر آرام
آسمان : فضای بالای سر که آبی رنگ به نظر میرسد، نام روز بیست وهفتم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
آسمان هور : خورشید آسمان، کنایه از فردی که زیباییش نظیر ندارد.
آسودا : راحت و آرام، آسوده
آسوده : راحت و آرام
آشتی : دوستی و پیوند دوباره بعد از رنجش و آزردگی، سازش و صلح
آشنا : کسی که می شناسیمش، آن که یا آنچه به ذهن و خاطر میآوریم، آگاه به چیزی یا امری، عاشق، دلداده
آشوب : شور، انقلاب
آشیان : لانه و کاشانه
آصفه : منسوب به آصف، مشاور خردمند، بانوی مدبر
آطوسا : آتوسا، نام دختر کورش کبیر، نام همسر داریوش هخامنشی، این نام در تورات به عنوان “واستی” آمده است.
آفتاب : مرکب از آف (مهر،خور) + تاب (فروغ، نور)، نوری که از خورشید به زمین میتابد، کنایه از زیبایی و خیره کنندهگی
آفتاب دخت : دختر آفتاب، دختر خورشید، کنایه از زیبایی و خیره کنندگی
آفرین : هنگام تحسین و تشویق به کار میرود، مرحبا، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها میآید و نام جدید میسازد مانند ماه آفرین، آفرین دخت
آفرین دخت : دختر تحسین برانگیز، دختری که تمام خوبیها را دارد.
آفرین گل : گل تحسین برانگیز، کنایه از دختر بسیار زیبا
آفرین ماه : ماه تحسین برانگیز، کنایه از دختری که زیباییش مانند ماه است.
آفرین مهر : کسی که از زیبایی مانند خورشید است یا بسیار با محبت
آفرین ناز : دختری که بسیار ناز دارد، کنایه از دختر زیبا و طناز
آفرین نوش : شنونده آفرین، کسی که تحسین همه را بر میانگیزاند.
آفسانه : افسانه، داستان، خیال، مشهور، کسی که بحدی زیباست که خیالی به نظر میآید.
آفشید : خورشید، روشنایی آفتاب
آگاه دخت : دختر آگاه، دختر مطلع، بانوی باخبر
آلاله : شقایق، گلی به رنگ زرد سفید یا قرمز که انواع گوناگون خودرو و زینتی دارد.
آلاوه : آتشدان،شعله آتش،جایی که در آن آتش روشن میکنند.
آلوگونه : نام همسر اردشیر اول پادشاه هخامنشی، کسی که سرخی گونههایش به آلو میماند، دختر زیبا و به اصطلاح سرخ و سفید
آلیسا : ایرسا، رنگین کمان، به بوته سوسن کبود نیز بدان جهت که دارای گلهای زرد و سفید و کبود است ایرسا گویند.
آمتیس : آمیتیس، نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی که با بختنصر پادشاه بابل ازدواج کرد.
آمستریس : نام مادر اردشیر دراز دست پادشاه هخامنشی
آمیتیدا : نام دختر آستیاک، همسر کوروش پادشاه هخامنشی
آمیتیس : نام دخترخشایار پادشاه هخامنشی
آناشید : مرکب از کلمه ترکی آنا به معنای مادر و کلمه فارسی شید به معنای خورشید. دختر زیباروی مادر، مایه دلگرمی و روشنایی زندگی مادر
آناهیتا : ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزهای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است.
آناهید : آناهیتا، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزهای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است.
آندیا : نام زن اردشیر ساسانی
آنوشا : کیش و مذهب، دین و آیین
آنیتا : آناهیتا، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزهای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است.
آنیسا : مانند عشق، آنیس در یونانی به معنای مقاومت و اعتراض + الف تعظیم فارسی
آوا : صدایی که به آواز خوانده میشود یا از آلات موسیقی به گوش میرسد.
آوادخت : دختر آوازه خوان، بانوی خوش صدا
آوادیس : کنایه از کسی که دلنشین است یا صدای دلنشینی دارد.
آوازه : شهرت و نام آوری
آوانوش : شنونده آوا
آوشن : آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخههای فراوان و گلهای سفید یا صورتی
آون : آونگ، نام رشتهای که خوشه انگور و بعضی میوهها را به آن میبندند، آویزان، آویخته
آونگ : نام رشتهای که خوشه انگور و بعضی میوهها را به آن میبندند، آویزان، آویخته
آویده : مشتاق، خواهان
آویز : گلی زینتی به شکل زنگوله و قرمز رنگ، هر چیز کوچک و قیمتی که به عنوان گردنبند، گوشواره، دستبند میآویزند.
آویژه : معشوق، دلبر، خاص، خالص
آویسا : پاک و تمیز مانند آب
آویشن : گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخههای فراوان و گلهای سفید یا صورتی
آویشه : آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخههای فراوان و گلهای سفید یا صورتی
آهار : گلی مرکب با گل برگهای پیوسته به رنگهای سفید، قرمز، نارنجی، صورتی، یا دو رنگ که انواع گوناگون کم پر و پُرپَر دارد.
آهنگ : قطعه موسیقی، اراده، قصد
آهو : جانور معروف که نام دیگر آن غزال است، آهو به زیبایی چشم و خرامش در رفتار معروف است.
آهید : در گویش فارس آهوی صحرایی
آیید : شراره، آتش، اخگر، کنایه از شخص پر جنب و جوش
آییژ : شراره، شراره آتش
آیین : راه و روش، دین و عقیده
اسم دختر کردی با حرف آ
آروا : نام فرشتهای در آیین زرتشت
آرینا : آریایی نژاد، از نسل آریایی
آسکی : آهو،کنایه از زیبایی و دلفریبی
آسو : شفق، هنگام طلوع خورشید، همچنین نام شرابی مست کننده که از قند سیاه درست میکنند.
آگرین : آتشین، به رنگ آتش
آلند : اولین پرتو خورشید
آوات : آرزو، خواسته
آوین : عشق
آوینا : عشق
آیرین : آتشین
آیگین : ایل زیبا
اسم دختر لری با حرف آ
آبرنگ : دختری که پوست لطیف و نرمی دارد.
آساره : ستاره
اسم دختر عربی با حرف آ
آتیه : آینده
آسیه : زن اندوهگین، ستون، نام همسر فرعون که موسی (ع) را از نیل گرفت و پنهانی از فرعون از او مراقبت کرد، نام کوهی در استان فارس
آفاق : افقها،عالم آسمان، زمانه روزگار، نام همسر نظامی گنجوی
آفت : بلا، بلیه، کنایه از زیبایی و عشوه گری
آمال : آرزوها، خواستهها، دوست داشتنیها
آمنه : نام مادر پیامبر (ص)، مونث آمن به معنای بانوی نترس، زن دلیر، خانم استوار
آنسه : انس گیرنده، همنشین نیکو، مانوس، خو گیرنده
آیه : هر یک از پارههای مشخص سورههای قرآن و دیگر کتابهای آسمانی، نشانه
اسم دختر ترکی با حرف آ
آتلاز : اطلس، حریر، پارچه نرم و لطیف اسم
آلان قوا : آلان گوا، زیبای وحشی
آلان گوا : آلان قوا، زیبای وحشی نام دختر زیبا
آلتنای : زر، طلای ناب
آلتون : آلتنای، زر، طلای ناب
آلتین : آلتنای، زر، طلای ناب نام ایرانی
آلتین گلین : عروس طلایی
آلما : سیب، کنایه از زیبایی
آلماز : از اعلام زنان، رد کننده
آلیش : شعله، شعله گیر
آماندانا : آماندا، در امان، در پناه تو
آنا : مادر
آنایار : یار مادر
آنالی : برخوردار از محبت مادر، کنایه از نور چشمی مادر
آوادان : زیبا، قشنگ
آی : ماه
آی اوز : ماهرخ، ماهرو
آی بی بی : ماه بی بی
آی پارا : ماه پاره، ماه نو
آی خانم : ماه بانو
آی سودا : ماه در آب
آی گوزل : ماه زیبا
آیا تای : مثل ماه، دختری که مانند ماه زیباست، بانوی درخشان
آیتای : مانند ماه
آیتک : مانند ماه
آیدا : شاد، خوش
آیجان : پاک و آراسته همچون ماه
آیدک : آیتک، مانند ماه
آیدان : مانند ماه، بانوی زیبا رو، دختری که چهرهاش همچون ماه زیباست.
آیدن : آیدین، روشن و آشکار، شفاف، صاف، معلوم، واضح، روشنفکر، از امرای ولایت لیدیا، نام شهری در جنوب شرقی ترکیه
آیدنگ : مهتاب
آیسل : زیبا و درخشان مانند ماه
آیسو : مرکب از آی به معنای ماه بعلاوه سو به معنای آب، باطراوت و درخشنده، ماه و آب، زیبارو
آیشن : مثل ماه، در زیبایی همانند ماه، شبیه ماه، (در مجاز زیبا)، ماهورا، زیبا رو
آیلا : هاله دور ماه
آیلار : زیبا رویان، خوبرویان، هاله دور ماه
آینا : آینه، آبگینه، شیشه، دختر زیبارو، بانوی سپید چهره
آیلی : مهتاب
آیلین : ماه، روشنایی
آیلما : تاب ماه
آینور : آینور، نور ماه، روشنایی ماه، نورانی مثل ماه، دختری که چهره اش مانند ماه زیبا و درخشان است.
اسم دختر فارسی – ترکی با حرف آ
آتاناز : دختر نازنین بابا
آلاگل : آلا (ترکی) + گل (فارسی)، گل رنگی
آناشید : مرکب از کلمه ترکی آنا به معنای مادر و کلمه فارسی شید به معنای خورشید = دختر زیباروی مادر، مایه دلگرمی و روشنایی زندگی مادر
آیتا : مرکب از آی ترکی به معنی ماه و پسوند شباهت فارسی، دختر زیبا رو، مانند ماه، دختری که مانند ماه درخشان و زیباست.
آیتن : آی(ترکی) + تن (فارسی) مهوش، مه پیکر
آیسا : آیسا، آی (ترکی) + سا (فارسی) زیبا، مانند ماه
آیسان : آی (ترکی) + سان (فارسی) زیبا، مانند ماه
آیگل : آی (ترکی) + گل (فارسی) گلی چون ماه
آیگین : ماننده ماه، دارنده روی چون ماه، زیبارو، مرکب از آی به معنای ماه و گین پسوند شباهت
آیما : ماه من، مجازا عزیز من، زیبا رو، بانوی زیبا، دختر خوش چهره
آیناز : آی (ترکی) + ناز (فارسی) موجب فخر و مباهات ماه
آلاگل : آلا (ترکی) + گل (فارسی)، گل رنگی، نام بزرگترین تالاب جهان واقع در شمال آق قلا که در این اواخر نابود شده.
اسم دختر اوستایی – پهلوی با حرف آ
آئیریا : (پسرانه و دخترانه) ایرج به معنی یاری دهنده آریاییها
آتور : آذر، آتش
آذر : نام ماه نهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آتش، نام روز نهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
آرمیتا : الهه نعمت، آرامش یافته
آسنا : روشنایی درونی، سرشت مادرزادی
آسیمن : سیمین، نقره فام
آمیتریس : ستاش کننده، شکر کننده، دختر داریوش سوم هخامنشی و همسر خشایارشا
آوینا : دختر پاک، بانویی که مثل آب زلال است.
اسم دختر یونانی با حرف آ
آتنایا : آتنا، مظهر اندیشه و هنر و دانش، نام الهه یونانی، دختر زئوس خدای خدایان
آتوسا : نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی و به معنی قدرت و توانمندی است. اسم ریشه یونانی دارد اما از گذشته دور در فرهنگ ایرانی بوده است.
آرامیس : آرامش، راحتی
آرتیمیس : در اساطیر یونان، خدای شکار و خواهر دوقلوی آپولون، همچنین نام شیرزنی که فرمانده نیروی دریایی کمبوجیه در جنگ بین ایران و یونان بود.
آسنات : نام همسر حضرت یوسف و دختر فوتی فارع کاهن شهر آون (یکی از مناطق مصر) بود.
آماتیس : نوعی کوارتز شفاف به رنگ بنفش یا صورتی که در جواهرسازی به کار میرود.
آنیا : خدای دریا، الهه یونانیها و در ترکی از آنا به معنی مادر میآید و در فارسی به معنی بی نظیر یا عشق مطلق است.
آنیس : انیسون، مقاومت و اعتراض
اسم دختر عبری با حرف آ
آرسینه : زن مبارز بی بها
آنا : دوست داشتنی ظریف خوش اندام،برانگیزاننده لطف و محبت
اسم دختر ارمنی با حرف آ
آرمینه : ارمنی، دختر ارمنی
آلنوش : عروس جاودانی دریا، دختر زیبا و دلربا
آنوش : شیرین، جاویدان، از پایتختهای قدیم ارمنستان
اسم دختر بابلی با حرف آ
آندیا : نام همسر بابلی اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی
آنو : در دین بابلی، نام خدای آسمان
اسم دختر سنسکریت با حرف آ
آپادیپا : آتش افروز و گرما بخش، نورانی مانند خورشید
آپگیا : وجود فرخنده، نعمت، موهبت
آپگیتی : ترانه، آواز دلنشین
اسم دختر آشوری با حرف آ
آتورینا : تغییر دهنده، متحول کننده، مشتق از واژه آشور که با گذشت زمان ش به ت تبدیل شده است.
آدورینا : آدور، مأخوذ از افسانه گیل گمش بابلی، یاری دهنده، کمک کننده
آشورینا : منسوب به آشور، برهم زننده، تغییر دهنده، نام دومین فرزند سام که نینوا را بنا نهاد.
برای انتخاب اسم های دخترانه با حروف های دیگر به جدول زیر مراجعه و به روی حرف مد نظرتان کلیک کنید و اسم مورد نظرتان را جستجو کنید.