ریشه در خاک
- شعر و ادب
نیایش «فریدون مشیری» آفتابت که فروغ رخ «زرتشت» در آن گل کردهست
نیایش : فریدون مشیری (ریشه در خاک) آفتابت ــ که فروغ رخ «زرتشت» در آن گل کردهست آسمانت ــ که…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
رساتر از فریاد «فریدون مشیری» مگر رسم به کلامی
رساتر از فریاد : فریدون مشیری (ریشه در خاک) مگر رِسَم به کلامی: رهاتر از آتش، رساتر از فریاد، فراتر…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
تشنه در آب «فریدون مشیری» با شاخه های نرگس
تشنه در آب : فریدون مشیری (ریشه در خاک) با شاخه هایِ نرگس، شمع و چراغ وآینه، تنگِ بلور و…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
ریشه در خاک «فریدون مشیری» من اینجا ریشه در خاکم
ریشه در خاک : فریدون مشیری (ریشه در خاک) تو از این دشتِ خشکِ تشنه روزی کوچ خواهی کرد و…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
امیرکبیر «فریدون مشیری» رمیده از عطش سرخ آفتاب کویر
امیرکبیر : فریدون مشیری (ریشه در خاک) رمیده از عطشِ سرخ آفتابِ کویر، غریب و خسته رسیدم به قتلگاهِ امیر.…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
آفتاب و گل… «فریدون مشیری» من و شب هر دو بر بالین این بیمار بیداریم
آفتاب و گل… : فریدون مشیری (ریشه در خاک) من و شب هر دو بر بالین این بیمار بیداریم. من…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
درخت و پولاد «فریدون مشیری» صدها درخت افتاد، تا این برج پولاد
درخت و پولاد : فریدون مشیری (ریشه در خاک) صدها درخت افتاد، تا این برج پولاد سر بر کشید، ای…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
در آیینه اشک… «فریدون مشیری» بی تو، سی سال، نفس آمد و رفت
در آیینه اشک… : فریدون مشیری (ریشه در خاک) بی تو، سی سال، نفس آمد و رفت، این گرانجانِ پریشان…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
در آن جهان خوب… «فریدون مشیری» آیا اجازه دارم
در آن جهان خوب… : فریدون مشیری (ریشه در خاک) آیا اجازه دارم، از پای این حصار در رنگ آن…
بیشتر بخوانید »