اسیر
- شعر و ادب
شب و هوس «فروغ فرخزاد، اسیر» در انتظار خوابم و صد افسوس
شب و هوس : فروغ فرخزاد (اسیر) در انتظار خوابم و صد افسوس خوابم به چشم باز نمی آید اندوهگین…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
شعلهٔ رمیده «فروغ فرخزاد، اسیر» می بندم این دو چشم پر آتش را
شعلهٔ رمیده : فروغ فرخزاد (اسیر) می بندم این دو چشم پر آتش را تا ننگرد درون دو چشمانش تا…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
رمیده «فروغ فرخزاد، اسیر» نمی دانم چه می خواهم خدایا
رمیده : فروغ فرخزاد (اسیر) نمی دانم چه می خواهم خدایا به دنبال چه می گردم شب و روز چه…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
خاطرات «فروغ فرخزاد، اسیر» باز در چهرهٔ خاموش خیال
خاطرات : فروغ فرخزاد (اسیر) باز در چهرهٔ خاموش خیال خنده زد چشم گناه آموزت باز من ماندم و در…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
رویا «فروغ فرخزاد، اسیر» باز من ماندم و خلوتی سرد
رویا : فروغ فرخزاد (اسیر) باز من ماندم و خلوتی سرد خاطراتی ز بگذشته ای دور یاد عشقی که با…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
هرجایی «فروغ فرخزاد، اسیر» از پیش من برو که دل آزارم
هرجایی : فروغ فرخزاد (اسیر) از پیش من برو که دل آزارم ناپایدار و سست و گنه کارم در کنج…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
اسیر «فروغ فرخزاد، اسیر» تو را می خواهم و دانم که هرگز
اسیر : فروغ فرخزاد (اسیر) تو را می خواهم و دانم که هرگز به کام دل در آغوشت نگیرم تویی…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
بوسه «فروغ فرخزاد، اسیر» در دو چشمش گناه می خندید
بوسه : فروغ فرخزاد (اسیر) در دو چشمش گناه می خندید بر رخش نور ماه می خندید در گذرگاه آن…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
ناآَشنا «فروغ فرخزاد، اسیر» باز هم قلبی به پایم اوفتاد
ناآَشنا : فروغ فرخزاد (اسیر) باز هم قلبی به پایم اوفتاد باز هم چشمی به رویم خیره شد باز هم…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
حسرت «فروغ فرخزاد، اسیر» از من رمیده ای و من ساده دل هنوز
حسرت : فروغ فرخزاد (اسیر) از من رمیده ای و من ساده دل هنوز بی مهری و جفای تو باور…
بیشتر بخوانید »