از دیار آتشی
- شعر و ادب
نقش پایی مانده بود از من، به ساحل، چند جا «فریدون مشیری»
نقش : فریدون مشیری (از دیار آتشی) نقش پایی مانده بود از من، به ساحل، چند جا ناگهان، شد محو،…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
تو تنها دری هستی،ای همزبان قدیمی «فریدون مشیری» پنجره
پنجره : فریدون مشیری (از دیار آتشی) تو تنها دری هستی،ای همزبان قدیمی که در زندگی بر رخم باز بوده…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
یک آسمان پرنده، رها، روی شاخهها «فریدون مشیری»
یک آسمان پرنده : فریدون مشیری (از دیار آتشی) یک آسمان پرنده، رها، روی شاخهها، در باغِ بامداد. یک آسمان…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
من، از زبان آب، پرنده، نسیم، ماه «فریدون مشیری»
با زبان اشک، اینک … : فریدون مشیری (از دیار آتشی) من، از زبان آب، پرنده، نسیم، ماه با مردم…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
دل من دیر زمانی است که می پندارد «فریدون مشیری» دوستی
دوستی : فریدون مشیری (از دیار آتشی) دل من دیر زمانی است که می پندارد ؛ « دوستی » نیز…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
گفت : دانایی که : گرگی خیره سر «فریدون مشیری»
گرگ : فریدون مشیری (از دیار آتشی) گفت : دانایی که : گرگی خیره سر، هست پنهان در نهاد هر…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
دردی اگر داری و همدردی نداری «فریدون مشیری» یوسف
یوسف : فریدون مشیری (از دیار آتشی) دردی اگر داریّ و همدردی نداری، با چاه آن را در میان بگذار!…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
دست هامان نرسیده ست به هم «فریدون مشیری»
دست هامان نرسیده ست به هم … : فریدون مشیری (از دیار آتشی) از دل و دیده،گرامی تر هم آیا…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
به خارزار جهان، گل به دامنم، با عشق «فریدون مشیری»
با عشق : فریدون مشیری (از دیار آتشی) به خارزار جهان، گل به دامنم، با عشق. صفای روی تو، تقدیم…
بیشتر بخوانید »