فریدون مشیری
فریدون مشیری (۳۰ شهریور ماه سال ۱۳۰۵ – ۳ آبان ۱۳۷۹) شاعر معاصر بود. فریدون مشیری شاعر سرشناس ایرانی، خالق اشعار عاشقانه، لطیف و با احساس است.
فریدون مشیری زادهی 30ام شهریور سال 1305 در تهران خیابان ایران (خیابان عین الدوله) به دنیا آمد. او سال های اول ابتدایی را در دبستان ادب در تهران گذراند و با افرادی مانند سیاوش کسرایی همکلاس بود. اما به دلیل ماموریت های اداری پدرش عازم مشهد شدند و پس از مدتی دوباره به تهران بازگشتند. او تا سال سوم دبیرستان در مدرسهی دارالفنون تحصیل کرد و پس از آن به مدرسهی ادیب رفت. او سرودن شعر را در همین دوران آغاز نمود.
فریدون مشیری سرودن شعر را از نوجوانی و تقریباً از پانزده سالگی شروع کرد. اولین مجموعه شعرش با نام تشنه توفان در ۲۸ سالگی او با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی در ۱۳۳۴ به چاپ رسید. خود او دربارهٔ این مجموعه می گوید: «چهارپاره هایی بود که گاهی سه مصرع مساوی با یک قطعه کوتاه داشت، و هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا، آن زمان چندین نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سایه)، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث و محمد زهری بودند که به همین سبک شعر می گفتند و همه شاعران نامدار شدند، زیرا به شعر گذشته بی اعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطه کامل داشتیم، یعنی آثار سعدی و حافظ و فردوسی را خوانده بودیم، در مورد آنها بحث می کردیم و بر آن تکیه می کردیم.»
فریدون مشیری در سال ۱۳۷۷ به آلمان و آمریکا سفر کرد و مراسم شعرخوانی او در شهرهای کلن، لیمبورگ و فرانکفورت و همچنین در ۲۴ ایالت آمریکا از جمله در دانشگاه های برکلی و نیوجرسی به طور بی سابقهای مورد توجه دوستداران ادبیات ایران قرار گرفت. در سال ۱۳۷۸ طی سفری به سوئد در مراسم شعر خوانی در چندین شهر از جمله استکهلم و مالمو و گوتنبرگ شرکت کرد.
فریدون مشیری سال ها از بیماری رنج میبرد و در بامداد روز جمعه ۳ آبان ماه ۱۳۷۹ خورشیدی در ۷۴ سالگی در تهران درگذشت. آرامگاه او در بهشت زهرا، قطعه ۸۸ (قطعه هنرمندان)، ردیف ۱۶۴، شماره ۱۰ می باشد.
- شعر و ادب
بوی محبوبه شب «فریدون مشیری»
بوی محبوبه شب : فریدون مشیری (تا صبح تابناک اهورایی) ماه تابید و چو دید آن همه خاموش مرا نرم…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
به سوی جان «فریدون مشیری» ای مرغ به سوی آشیانت برگرد!
به سوی جان : فریدون مشیری (تا صبح تابناک اهورایی) ای مرغ به سوی آشیانت برگرد! ای دوست به سوی…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
از پشت میله های قفس گفتم: «فریدون مشیری» شرم
شرم : فریدون مشیری (تا صبح تابناک اهورایی) از پشت میله های قفس گفتم: ای درخت! این عنکبوت ابر انگار…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
باز له له می زند از تشنه کامی برگ «فریدون مشیری» رقص ماه
رقص ماه : فریدون مشیری (بهار را باورکن) باز له له می زند از تشنه کامی برگ. باز می جوشد…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
سینه صبح را گلوله شکافت! «فریدون مشیری» چتر وحشت
چتر وحشت : فریدون مشیری (بهار را باورکن) سینهء صبح را گلوله شکافت! باغ لرزید و آسمان لرزید خواب ناز…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
همچون شهاب میگذرم در زلال شب «فریدون مشیری» سفر در شب
سفر در شب : فریدون مشیری (بهار را باورکن) همچون شهاب میگذرم در زلال شب… از دشت های خالی و…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
قفسی باید ساخت «فریدون مشیری» خوشه اشک
خوشه اشک : فریدون مشیری (بهار را باورکن) قفسی باید ساخت هرچه در دنیا گنجشک و قناری هست، با پرستوها،…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
زرد و بنفش و نیلی «فریدون مشیری» بهترین بهترین من
بهترین بهترین من : فریدون مشیری (بهار را باورکن) زرد و بنفش و نیلی سبز و آبی و کبود! با…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد! «فریدون مشیری» کوچ
کوچ : فریدون مشیری (بهار را باورکن) بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد! به کوه خواهد زد! به غار…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
تنها نگاه بود و تبسم، میان ما «فریدون مشیری» ای بازگشته
ای بازگشته : فریدون مشیری (بهار را باورکن) تنها نگاه بود و تبسم، میان ما تنها نگاه بود و تبسم.…
بیشتر بخوانید »