فروغ فرخزاد
فروغ زمان فرخزاد عراقی (۸ دی ماه سال ۱۳۱۳ – ۲۴ بهمن ۱۳۴۵) معروف به فروغ فرخزاد و فروغ، شاعر نامدارِ برجسته و مستند ساز معاصر ایران بود. فروغ فرخزاد در ۳۲ سالگی بر اثر واژگونی خودرو درگذشت. فروغ فرخزاد را میتوان بدون اغراق بانوی شاعر سنت شکن در دوره معاصر دانست. فروغ از پیشگامان نوآوری در شعر نوین پارسی بود.
فروغ فرخزاد در تاریخ هشتم دی ماه سال ۱۳۱۳، در محله امیریه تهران به دنیا آمد. پدر او محمد فرخزاد نام داشت و سرهنگ ارتش و اهل تفرش بود. مادر فروغ نیز توران وزیری تبار نام داشت و اهل کاشان بود.
فروغ با مجموعه های اسیر، دیوار و عصیان در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. سپس آشنایی با ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی، و همکاری با او، موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد. وی در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعهٔ تولدی دیگر، ستایش گسترده ای برانگیخت. سپس مجموعهٔ ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران به عنوان شاعری بزرگ تثبیت کند.
فروغ فرخزاد (اسیر، ایمان بیاور به آغاز فصل سرد، تولدی دیگر، دیوار، عصیان)
- شعر و ادب
سرود ِ زیبایی «فروغ فرخزاد، عصیان»
سرود ِ زیبایی : فروغ فرخزاد (عصیان) شانه های تو همچو صخره های سخت و پر غرور موج گیسوان من…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
عصیان (بندگی) «فروغ فرخزاد» بر لبانم سایه ای از پرسشی مرموز
عصیان (بندگی) : فروغ فرخزاد (عصیان) بر لبانم سایه ای از پرسشی مرموز در دلم دردیست بی آرام و هستی…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
عصیان (خدایی) «فروغ فرخزاد» نیمه شب گهواره ها آرام می جنبند
عصیان (خدایی) : فروغ فرخزاد (عصیان) نیمه شب گهواره ها آرام می جنبند بی خبر از کوچ درد آلود انسانها…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
عصیان خدا «فروغ فرخزاد» گر خدا بودم ملائک را شبی فریاد می کردم
عصیان ِ خدا : فروغ فرخزاد (عصیان) گر خدا بودم ملائک را شبی فریاد می کردم سکهٔ خورشید را در…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
شعری برای تو «فروغ فرخزاد، عصیان» این شعر را برای تو می گویم
شعری برای تو : فروغ فرخزاد (عصیان) این شعر را برای تو می گویم در یک غروب تشنهٔ تابستان در…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
پوچ «فروغ فرخزاد، عصیان» دیدگان تو در قاب اندوه
پوچ : فروغ فرخزاد (عصیان) دیدگان تو در قاب اندوه سرد و خاموش خفته بودند زودتر از تو ناگفته ها…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
دیر «فروغ فرخزاد، عصیان» در چشم روز خسته خزیده است
دیر : فروغ فرخزاد (عصیان) در چشم روز خسته خزیده است رویای گنگ و تیرهٔ خوابی کنون دوباره باید از…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
صدا «فروغ فرخزاد، عصیان» در آنجا، بر فراز قله کوه
صدا : فروغ فرخزاد (عصیان) در آنجا ، بر فراز قلهٔ کوه دو پایم خسته از رنج دویدن به خود…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
بلور رویا «فروغ فرخزاد، عصیان» ما تکیه داده نرم به بازوی یکدگر
بلور رویا : فروغ فرخزاد (عصیان) ما تکیه داده نرم به بازوی یکدگر در روحمان طراوت مهتاب عشق بود سرهایمان…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
ظلمت «فروغ فرخزاد، عصیان» چه گریزیت ز من؟
ظلمت : فروغ فرخزاد (عصیان) چه گریزیت ز من ؟ چه شتابیت به راه ؟ به چه خواهی بردن در…
بیشتر بخوانید »