شعر نو
- شعر و ادب
صبر ِ سنگ «فروغ فرخزاد، اسیر» روز ِاول پیش خود گفتم
صبر ِ سنگ : فروغ فرخزاد (اسیر) روز ِاول پیش خود گفتم دیگرش هرگز نخواهم دید روز دوم باز می…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
از دوست داشتن «فروغ فرخزاد، اسیر» امشب از آسمان دیدهٔ تو
از دوست داشتن : فروغ فرخزاد (اسیر) امشب از آسمان دیدهٔ تو روی شعرم ستاره می بارد در سکوت سپید…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
خواب «فروغ فرخزاد، اسیر»
خواب : فروغ فرخزاد (اسیر) شب به روی شیشه های تار می نشست آرام چون خاکستری تبدار باد نقش سایه…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
صدایی در شب «فروغ فرخزاد، اسیر» نیمه شب در دل ِ دهلیز خموش
صدایی در شب : فروغ فرخزاد (اسیر) نیمه شب در دل ِ دهلیز خموش ضربهٔ پایی افکند طنین دل من…
بیشتر بخوانید » - شعر و ادب
دریایی «فروغ فرخزاد، اسیر» یک روز بلند آفتابی
دریایی : فروغ فرخزاد (اسیر) یک روز بلند آفتابی در آبی بیکران دریا امواج تو را به من رساندند امواج…
بیشتر بخوانید »