شعر و ادب

چون فوران فحل‌ مست آتش… «احمد شاملو» یاد مختاری و پوینده

چون فورانِ فحل‌ْمستِ آتش… : احمد شاملو (حدیث بی‌ قراری ماهان)

یاد مختاری و پوینده

چون فورانِ فحل‌ْمستِ آتش بر کُره‌ی خمیری

به جانبِ ماهِ آهکی غریو می‌کشیدیم.

حنجره‌ی خون‌فشانِمان

دشنامیه‌های عصب را کفرِ شفافِ عصیان بود

ای مرارتِ بی‌فرجامِ حیات‌، ای مرارتِ بی‌حاصل!

غلظه‌ی خونِ اسارتِ مستمر در میدانچه‌های تلخِ ورید

در میدانچه‌های سنگی‌ بی‌عطوفت…

ــ فریبِمان مده‌اِی!

حیاتِ ما سهمِ تو از لذتِ کُشتارِ قصابانه بود.

لعنت و شرم بر تو باد!

۱۳۷۷

 

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا