شعر و ادب

چهل سالگی «حمید مصدق» ای سرو سر افراز

چهل سالگی : حمید مصدق (سالهای صبوری)

ای سرو سر افراز

اینک جمال را به کمال اینک

در اوج دلبری

نیکوتر از همیشه

از بیست سال پیش

در بیست سالگی

آن دختر یگانه شهدخت دختران

تا این زن یگانه

زیبای بانوان

بر ما چه رفت از پس آن سال و سالها

تو آن مسافر سفر شور و حالها

من این نشسته در دل رنج و ملالها

باران چه نقشها را

بر شیشه های پنجره ها شست

اما

بر لوح سینه ام

این سینه چو اینه

بی هیچ کینه ام

بنشسته عشق تو

ناشسته کس ز دل

تا این زمان که خم شده چون تک پیکرم

و برف روزگار که بنشسته بر سرم

ک منم

در عنفوان جوانی

آغاز روزگار زمینگیری

اما هنوز هم

در چشم من یگانه ای و جاودانه ای

آری هنوز هم

معیار تازه ای ز وجاهت

در خور شعرهای خوش عاشقانه ای

چون شعر ناب حافظ

روح ترانه ای

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا