شعر و ادب

پاراه (سهراب سپهری، شرق اندوه) نه تو می پایی، و نه کوه. میوه این باغ: اندوه، اندوه.

پاراه : سهراب سپهری (شرق اندوه)

نه تو می پایی، و نه کوه. میوه این باغ: اندوه، اندوه.

گل بتراود غم، تشنه سبویی تو. افتد گل، بویی تو.

این پیچک شوق ، آبش ده، سیرابش کن. آن کودک ترس، قصه بخوان، خوابش کن.

این لاله هوش ، از ساقه بچین. پرپر شد، بشود. چشم خدا تر شد ، بشود.

و خدا از تو نه بالاتر. نی ، تنهاتر ، تنهاتر.

بالاها، پستی ها یکسان بین. پیدا نه، پنهان بین.

بالی نیست، آیت پروازی هست. کس نیست ، رشته آوازی هست.

پژواکی : رویایی پر زد رفت. شلپویی: رازی بود، در زد و رفت.

اندیشه : کاهی بود، در آخور ما کردند. تنهایی: آبشخور ما کردند.

این آب روان ، ما ساده تریم. این سایه، افتاده تریم.

نه تو می پایی، و نه من، دیده تر بگشا. مرگ آمد، در بگشا.

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا