شعر و ادب

هدیه دوست «فریدون مشیری» گلی را که دیروز

هدیه دوست : فریدون مشیری (لحظه ها و احساس)

گُلی را که دیروز،

به دیدار من، هدیه آوردی ای دوست

ــ دور از رخ نازنین تو ــ

امروز پژمرد!

همه لطف و زیبایی‌اش را

ــ که حسرت به روی تو می‌خورد و

هوش از سر ما به تاراج می‌بُرد؛ ــ

گرمای شب بُرد!

*

صفای تو امّا، گلی پایدار است

بهشتی همیشه بهار است.

گل مهر تو، در دل و جان

گل بی خزان،

گُلِ تا که من زنده‌ام ماندگار است.

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا