شعر و ادب

می آیم «حمید مصدق» بخش۵

بخش۵ : حمید مصدق (با خویشتن نشستن در خود شکستن)

می آیم

خسته

از این و آن گسسته

از دشتهای غمزده

از پیش پونه وحشی

بر جو کنارها

و از کنار زمزمه چشمه سارها

از پیش بیدهای پریشان

از خشم بادها

می ایم

از کوههای سامت

با درههای مغموم

در های و هوی باد

می ایم

با گردباد

ویران کن هرآنچه به چنگش دراوفتاد

ز بنیاد

می ایم با دشنه نشسته دشمن به پشت من

می ایم و به یاد تو می آرم

افسانه جنون را

آمیزههای آتش و خون را

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا