شعر و ادب

ما نیز… «احمد شاملو» به محمدجواد گلبن

ما نیز… : احمد شاملو (در آستانه)

به محمدجواد گلبن

ما نیز روزگاری

لحظه‌یی سالی قرنی هزاره‌یی ازاین پیش‌تَرَک

هم در این‌جای ایستاده بودیم،

بر این سیّاره بر این خاک

در مجالی تنگ ــ هم‌ازاین‌دست ــ

در حریرِ ظلمات، در کتانِ آفتاب

در ایوانِ گسترده‌ی مهتاب

در تارهای باران

در شادَرْوانِ بوران

در حجله‌ی شادی

در حصارِ اندوه

تنها با خود

تنها با دیگران

یگانه در عشق

یگانه در سرود

سرشار از حیات

سرشار از مرگ.

ما نیز گذشته‌ایم

چون تو بر این سیاره بر این خاک

در مجالِ تنگِ سالی چند

هم از این‌جا که تو ایستاده‌ای اکنون

فروتن یا فرومایه

خندان یا غمین

سبک‌پای یا گران‌بار

آزاد یا گرفتار.

ما نیز

روزگاری

آری.

آری

ما نیز

روزگاری…

۲۲ مهرِ ۱۳۷۲

 

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا