شعر و ادب

به خارزار جهان، گل به دامنم، با عشق «فریدون مشیری»

با عشق : فریدون مشیری (از دیار آتشی)

به خارزار جهان، گل به دامنم، با عشق.

صفای روی تو، تقدیم می کنم، با عشق

درین سیاهی و سردی بسانِ آتشگاه،

همیشه گرمم همواره روشنم با عشق.

همین نه جان به ره دوست می فشانم شاد،

به جانِ دوست، که غمخوار دشمنم، با عشق.

به دست بسته ام ای مهربان، نگاه مکن

که بیستون را از پا درافکنم، با عشق

دوای درد بشر یک کلام باشد و بس

که من برای تو فریاد می زنم: با عشق

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا