شعر و ادب

غزل شمارهٔ ۷۳ – غنای غم «شهریار» (گزیده غزلیات)

غزل شمارهٔ ۷۳ – غنای غم : شهریار (گزیده غزلیات)

از غم جدا مشو که غنا می دهد به دل

اما چه غم غمی که خدا می دهد به دل

گریان فرشته ایست که در سینه های تنگ

از اشک چشم نشو و نما می دهد به دل

تا عهد دوست خواست فراموش دل شدن

غم می رسد به وقت و وفا می دهد به دل

دل پیشواز ناله رود ارغنون نواز

نازم غمی که ساز و نوا می دهد به دل

این غم غبار یار و خود از ابر این غبار

سر می کشد چو ماه و صلا می دهد به دل

ای اشک شوق آینه ام پاک کن ولی

زنگ غمم مبر که صفا می دهد به دل

غم صیقل خداست خدا یا ز مامگیر

این جوهر جلی که جلا می دهد به دل

قانع به استخوانم و از سایه تاجبخش

با همتی که بال هما می دهد به دل

تسلیم با قضا و قدر باش شهریار

وز غم جزع مکن که جزا می دهد به دل

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا