شعر و ادب

غزل شمارهٔ ۵۸۵ دیوان شمس (مولانا) غزلیات

 

مولانا »
دیوان شمس »
غزلیات »

غزل شمارهٔ ۵۸۵

 
مرا دلبر چنان باید که جان فتراک او گیرد
مرا مطرب چنان باید که زهره پیش او میرد
یکی پیمانه‌ای دارم که بر دریا همی‌خندد
دل دیوانه‌ای دارم که بند و پند نپذیرد
خداوندا تو می‌دانی که جانم از تو نشکیبد
ازیرا هیچ ماهی را دمی از آب نگزیرد
زهی هستی که تو داری زهی مستی که من دارم
تو را هستی همی‌زیبد مرا مستی همی‌زیبد
هلا بس کن هلا بس کن که این عشقی که بگزیدی
نشاطی می‌دهد بی‌غم قبولی می‌کند بی‌رد

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا