شعر و ادب

غزل شمارهٔ ۴۰۷ دیوان شمس (مولانا) غزلیات

 

مولانا »
دیوان شمس »
غزلیات »

غزل شمارهٔ ۴۰۷

 
چشم پرنور که مست نظر جانانست
ماه از او چشم گرفتست و فلک لرزانست
خاصه آن لحظه که از حضرت حق نور کشد
سجده گاه ملک و قبله هر انسانست
هر که او سر ننهد بر کف پایش آن دم
بهر ناموس منی آن نفس او شیطانست
و آنک آن لحظه نبیند اثر نور برو
او کم از دیو بود زانک تن بی‌جانست
دل به جا دار در آن طلعت باهیبت او
گر تو مردی که رخش قبله گه مردانست
دست بردار ز سینه چه نگه می‌داری
جان در آن لحظه بده شاد که مقصود آنست
جمله را آب درانداز و در آن آتش شو
کآتش چهره او چشمه گه حیوانست
سر برآور ز میان دل شمس تبریز
کو خدیو ابد و خسرو هر فرمانست

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا