شعر و ادب

غزل شمارهٔ ۲۲۵۲ دیوان شمس (مولانا) غزلیات

 

مولانا »
دیوان شمس »
غزلیات »

غزل شمارهٔ ۲۲۵۲

 
بی‌دل شده‌ام بهر دل تو
ساکن شده‌ام در منزل تو
صرفه چه کنم در معدن تو
زر را چه کنم با حاصل تو
شد جمله جهان سبز از دم تو
قبله دل و جان هر قابل تو
شد عقل و خرد دیوانه تو
بی‌علم و عمل شد عامل تو
مرغان فلک پربسته تو
هر عاقل جان ناعاقل تو
هاروت هنر ماروت ادب
گشتند نگون در بابل تو
گردن بکشد جان همچو شتر
تا زنده شوم از بسمل تو
حل گشت ز تو هر مشکل جان
ماندم به جهان من مشکل تو
بنویس برات این مزد مرا
تا نقد کنم از عامل تو
از روز به است اکنون شب ما
از تاب مه بس کامل تو
تا شب شتران هموار روند
تا منزل خود با محمل تو
در منزل خود آزاد شوند
از ظالم تو وز عادل تو
خامش کن و خود در یک دمه‌ای
خامش نکند این قایل تو

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا