شعر و ادب

غزل شمارهٔ ۱۳۵۷ دیوان شمس (مولانا) غزلیات

 

مولانا »
دیوان شمس »
غزلیات »

غزل شمارهٔ ۱۳۵۷

 
پیام کرد مرا بامداد بحر عسل
که موج موج عسل بین به چشم خلق غزل
به روزه دار نیاید ز آب جز بانگی
ولیک عاقبت آن بانگ هم رسد به عمل
سماع شرفه آبست و تشنگان در رقص
حیات یابی از این بانگ آب اقل اقل
بگوید آب ز من رسته‌ای به من آیی
به آخر آن جا آیی که بوده‌ای اول
به جان و سر که از این آب بر سر ار ریزد
هزار طره بروید ز مشک بر سر کل
شراب خوار که نامیخت با شراب این آب
کشد خمار پیاپی تو باش لاتعجل

تبلیغات متنی

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا